سه‌شنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۸

آتش زدن عکس خمینی؛ موجی که بسیاری را با خود برد.






در ۱۶ آذر(روز دانشجو) و در پی تضاهراتی که در دانشگاه های مختلف کشور انجام شد،پخش تصویری[1] از آتش زدن عکس خمینی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی موجی را پدید آورد که بسیاری را با خود برد.

بیانیه ها:
پس از انتشار این تصاویر آقای موسوی در بیانیه ای[2] این عمل را ضد انقلابی نامید. فرازهایی از این بیانیه چنین است :
-حضرت امام خمینی احیاگر دین در قرن حاضر و بیدارگر بزرگ ملت ها برای مبارزه با مستکبران است . ایشان به گردن همه ملت ها به ویژه ملت های مسلمان و مردم ایران حق بزرگی دارند و قطعا هیچ انسان منصف و مومنی به خود اجازه نمی دهد چنین اهانتی به عکس ایشان بکند

- اطمینان دارم که دانشجویان هرگز دست به چنین ساختارشکنی‌هائی نمی‌زنند زیرا همه میدانیم که دانشجویان به امام عشق می‌ورزند و حاضرند برای آرمان‌های امام جان‌فشانی کنند.

- درباره عاملان این اقدام ساختارشکنانه نیز اطلاعات روشنی نداریم. از رسانه‌های بیگانه که همواره درحال دشمنی با نظام جمهوری اسلامی هستند انتظاری جز این نیست که با سواستفاده از این قبیل حوادث مرتکب چنین اقدامی بشوند اما چنین اقدامی توسط رسانه ملی که موجودیت خود را به برکت انقلاب عظیمی که به رهبری حضرت امام خمینی پیروز شد مرهون است به‌هیچوجه قابل قبول نیست.



همچنین آقای کروبی در نامه ای [3]منکر امکان وقوع چنین عملی از سوی دانشجویان شد. فرازهایی از این بیانیه چنین است :
-آيا نمايش اينگونه‌اي اعتراضات مردمي به نوعي تطهير منافقين سال‌هاي ۶۰ نخواهد شد؟

-شماهيچگاه فراموش نكنيد اكثريت قاطع كساني كه اكنون نسبت به روند برگزاري انتخابات معترض هستند و خواستار ابطال آن مي باشند همان كساني هستند كه سالها براي استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران مبارزه كرده و در كنار ديگر نيروهاي انقلابي در راستاي پيشبرداهداف بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران حركت كرده اند .

-شما در حالي به مقايسه معترضان به روند فعلي با بني صدر و منافقين مي پردازيد كه اين افراد خوداز مخالفان بني صدر و منافقين بوده اند .

-امروز كساني كه نسبت به روند فعلي معترضند ، معتقد و پايبند به نظام جمهوري اسلامي هستند درحالي كه بني صدر و منافقين از محالفان نظام و به دنبال براندازي آن بودند .

-جاي بسي تاسف است كه رسانه ملي به چنين مقايسه اي مي پردازد و وفاداران به نظام جمهوري اسلامي را به عنوان مخالفان آن معرفي مي كند.


آقای صانعی نیز به اعتراض برخاستند[4]. فرازهایی از نامه ایشان چنین است :
-انسان های ظالم عکس امام را آتش می زنند بعد می گویند کار دانشجویان بوده است در حالیکه دانشجویان فدایی امام هستند و همه چیزشان را از امام دارند.


هرچند صدا و سیما جمهوری اسلامی در پاسخ به این نامه ها،با بی اساس خواندن این ادعاها،مدعی شد که اصل این تصاویر را در اختیار دارد[5].


واکنشها و بحثها :
در حمایت از گفته های موسوی مبنی بر پاک و درست بودن خمینی بیانیه ها صادر شد و حتا بخشی از دانشجویان فریاد " ما ميرحسيني هستيم، عشق خميني هستيم" بر آوردند[6]. در اعتراض به این اقدام، حرکت سبز خواهان برگزاری راهپیمایی و تظاهرات برای اعتراض به آتش زدن عکس خمینی شد.
در مقابل عده دیگری نه تنها از این عمل ابراز ناخوشایندی نکرده اند بلکه ریشه مشکلات جامعه را در همان تفکرات خمینی که بد بختانه مجهز بسلاح و باتوم هم هست میدانند. پیش از بررسی بیشتر لازم است که ۲ گروه را در جامعه ایران از هم تشخیص دهیم.

گروه نخست:افرادی که معتقدند که جنبش اخیر مردم ایران پس از انتخابات جاری تماما یا دست کم با تقریب بالایی محدود به آرمانهای حرکت سبز هستند[7] و این حرکت هم رهبرانی چون موسوی و کروبی دارد و لذا آنها که خود را جزئی از این حرکت میدانند، میتوانند در چارچوب و فریم تعریف شده رهبران این جنبش حرکت، انتقاد، سخن رانی، راهپیمایی و .. کنند و حرکتهای خارج از این چارچوب و دور از بیانیه ها و اهداف رهبران این حرکت مقبول نیست.(نظیر جدایی نهاد دین از حکومت یا تغییر رژیم یا به رسمیت شناختن غیر خودیها(نظیر مخالف جمهوری اسلامی ،مخالف خمینی ،مخالف رهبران حرکت سبز،مخالف برخی اصلاح طلبانی که سابقه تاریکی دارند،بی دین,لاییک, بهایی,سلطنت طلب,کمونیست,مجاهدین و ...).

گروه دوم:افرادی که معتقدند که حرکت سبز بخشی از جنبش مردم ایران است و این جنبش نوک کوهی است قدیمی که از پس سالیان و در پی انتخابات اخیر از دل ایران سر بر آورده است و لذا لزوما همه افراد حاضر در آن خود را مقید به آرمانهای حرکت سبز نمیدانند.این جنبش رهبری ندارد و آرمانهای آن بر خلاف حرکت سبز با برخی از اساسی ترین ریشه های نظام جمهوری اسلامی مانند جدایی دین و حکومت در تضاد جدی قرار دارد.


به گمان نگارنده این مشکلات و بحثها و جدلها در مورد آتش زدن عکس خمینی بیش ازان که به خاطر وجود این دو گروه باشد،ناشی از رفت و آمد عده ای بین این دو گروه است یعنی آنهایی که میخواهند در آن واحد جزو هر ۲ دسته باشند و برای اینکار متوسل به دلایلی عجیب میشوند و سبب تیرگی و مبهم شدن فضای جامعه و سردر گمی مخاطبان میشوند.مسائل و سوالاتی در قبال واکنش این دو گروه درباره آتش زدن عکس خمینی به ذهن میرسد که در ادامه آنها را با شما در میان نهاده ام.

سوالاتی از گروه اول:

- اهداف جریان سبز چیست؟ آیا میتوان گفت که اصلی ترین هدف این جریان که بعد از انتخابات ایجاد شده است، اعتراض به تقلب های انتخاباتی است؟چرا این رهبران در دوره های پیش نتوانستند کسری از این میزان مردم را به خیابان بیاورند؟در این صورت آیا میتوان نتیجه گرفت که هدف اصلی این حرکت جایگزینی احمدی نژاد با موسوی است؟پس آیا رهبران این حرکت آقایان موسوی و کروبی و خاتمی هستند ؟

- خطوط قرمز حرکت سبز چیست؟ آیا خواسته های آقایان موسوی و کروبی و خاتمی خطوط قرمز این جنبش هستند؟آیا گزاره هایی نظیر جدایی نهاد دین از حکومت، تغییر رژیم در صورت عدم تمکین به خواسته های حرکت سبز یا به رسمیت شناختن غیر خودیها با دیدگاههای رهبران این جنبش همخوانی دارد؟

-سبز کیست؟معیار چیست و کیست و چه کسانی آنرا تعیین میکنند؟میزان انعطاف جنبش سبز در مقابل ورود و خروج افراد به /از آن چقدر است؟در تابستان گذشته ایران فرزندان زیادی را از دست داد.آیا قاتلین این جوانان میتوانند سبز باشند؟افرادی که شخصا "ندا" یی را خاموش نکردند، اما در مقیاسی بزرگتر آمرین و رهبران این قاتلین بودند چه(مانند آقای خامنه ای و احمدی نژاد)؟ مفهومی که سبب پرورش این آمرین و رهبران بوده اند را چه(مانند اسلام حکومتی و ولایت فقیه)؟شخصی که سرچشمه این چارچوب و نظام است و با خشونت تمام این مفاهیم را مستقر کرده و تسلسل وار سبب ایجاد نظامی این چنین،رهبرانی از این دست و قاتلینی این چنین شده است را چه(خمینی)؟خمینی را هم میتوانیم سبز بنامیم؟اگر آری داعیه اصلی نیروها و حرکت سبز برای برتری بر سرخ و سیاه و ... چیست و علت اینکه این جریان خود را ناشی از خواست مردم و مشروع میداند چیست؟و اگر نه، این "نه" را در عمل چگونه نشان میدهد؟پس چرا خواسته های رهبران آن در مقابل این نه است؟


-در هنگام اعتراضات اخیر،هنگامی که در داخل گروههایی شعارهایی نظیر" استقلال آزادی جمهوری ایرانی" و یا "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" سر دادند، به شدت مخالفت شد.این مخالفت توأما و همزمان از طرف رهبران حرکت سبز[8] و جمهوری اسلامی بود.تا آنجا که اخیر آقای خامنه ای[9] و نصرالله از حزب الها لبنان[10] نیز حرفهای جالبی در مورد این دو شعار گفته اند که نشان می دهد با از دست رفتن این شعارها چه عقب گرد عظیمی در حرکت مردم رخ داده.همچنین در خارج از ایران به کسانی که خواهان تغییر رژیم یا حمل نماد هایشان بودند اعتراض داشتید. تمام دلیل شما این بود که آرمانها و شعارهای افراطی این افراد و گروهها در داخل و خارج تناسبی با آرمانها و خواسته های حرکت سبز،افراد درون آن و رهبران آن ندارد و لذا کسی نمیتواند سبز باشد اما در عمل خواسته های حرکت سبز که حرکتی در درون جمهوری اسلامی هست را نادیده بگیرد.اما سوال من در اینجا این است که در حالی که به شدت بر این پا میفشارید که هر کس باید شعار های خود را دهد چگونه نماد حرکت سبز خود را کسی کرده ید که به رهبران شما رای نداد(ندا)؟چرا در حالی که به دیگران هشدار میدهید که حرکت شما را به نفع خودشان مصادره نکنند،خود خون جانباختگان اخیر را به نفع آرمانهای امام مصادره میکنید؟چرا از گرده های خسته مردم باز هم سواری گرفتید؟ چرا رهبران شما و شما از روز نخست به دهها نفری که کشته شده اند،صدها نفری که شکنجه شده اند یا مورد تجاوز قرار گرفته اند و هزاران نفری که زندانی شده اند، نگفته اند که این حرکت بنا بر ادعای راهبرانتان تنها مخصوص فداییان و عاشقان خمینی هست؟ به راستی مردم به خاطر زنده کردن افکار و اندیشه هایی اینچنین( نظیر سخنان اخیر آقایان موسوی و کروبی و صانعی درباره خمینی) به خیابانها آمده اند؟اگر آری آیا این یک کلاه برداری سیاسی و ورای آن دزدی حرکت مردم نیست؟گیریم صدا و سیمای جمهوری اسلامی آقای خمینی تصویری را جعل کرده، اما آیا تضمین میدهید که در این کشور هیچ دانشجو و آزادی خواهی مخالف اندیشه خمینی و خواهان آتش زدن عکس وطرز فکر و .. خمینی نیست؟پس چرا راهبرانتان این حقیقت را تکذیب میکنند؟ این تناقض در طرز فکر و عمل و گفتارتان نشانه چیست؟

-از گروه اول میپرسم که اصولا تفاوت بنیادین شما با خامنه ای و احمدی نژاد چیست که ظاهرا تا این لحظه که این مطلب را مینویسم، "نا سبز ترین" آدمهای ایران هستند(فردا را نمی دانم.اگر جایی برای سبز بودن خمینی هست پس برای آنها هم هست)؟ شما که برای آتش زدن عکس کسی نوحه سر میدهید که ریشه این شکنجه و قتلهاست چرا چنین حقی را برای جمهوری اسلامی قائل نیستید که خود را محدود به عکس نکند و پیرو راه و طرز عمل این فرد باشد و از همه ابزارها نظیر کشتن مخالفان در خیابانها یا کنج زندانها استفاده کند؟

سوالاتی از گروه دوم :

در میان گروه دوم عده ای هستند که (به راست یا دروغ) بیان میکنند که هر چند خواهان بازگشت به آرمانهای امام نیستند اما " استراتژی" و "مصلحت" حکم میکند که عکس خمینی را بالا ببرند،خود را عشق خمینی جا بزنند و یا تمنای دریافت مجوز برای اعتراض به توهین به ساحت خمینی کبیر را داشته باشند.اما باید گفت استراتژی به مثابه "نقشه ها و ابزارهایی که برای رسیدن به یک هدف خاص " به کار میگیریم، نمیتواند خود دشمن آن هدف باشد و آن ابزارها و نقشه ها هم نمیتوانند هرچیزی ناصوابی باشند. استراتژی به کلی با دورویی متفاوت هست. استراتژی ارتباطی با روزمرگی و فرو کاستن خواسته های به حق مردم ندارد.
نسبت دادان ادعاهای خود به موسوی و کروبی(نظیر اینکه آنها در واقع موافق امام و جمهوری اسلامی و خودی و غیر خودی و .. نیستند بلکه به عنوان بهانه و سپر بلا از این موارد استفاده میکنند در حالی که این ادعاها هرگز و هرگز ما به ازای خارجی و واقعی ندارد)و تنیدن تاری از خیالات خود دور این اوهام و ساختن یک استراتژی بر اساس موارد بی اساسی چون این، سرانجام نامبارکی خواهد داشت که تنها یکی از آنها هدر دادان خونهای ریخته شده و دادان هزینه های پوچ بیشتر خواهد بود.
مگر به قدرت مردم،روشنی حقیقت و راه خود یقین ندارید؟ما در این کشور به اندازه کافی انسان سیاسی کار داریم و نیازی به تزریق این سیاه بازی به بدنه جامعه نیست . جمیعت ایران بسیار جوان است و به راحتی تحت تاثیر نوشته ها و احساسات قرار میگیرد. بپذیریم که اگر با نوشته های ما جوانی به خیابان بیاید و خونش چهره را بپوشاند و ندایش بخاموشی بگراید، مسول خواهید بود؛ اگر این دورویی ها که به اسم استراتژی که به خورد او داده ید سرانجام به جمهوری اسلامی ورژن ۱.۱ ختم گردد.
شاید در قبال آتش زدن عکس خمینی این استراتژی پذیرفته باشد که فعلا بر جایگاه ولایت فقیه،اندیشه خمینی و شخص خامنه ای تمرکز کنیم و از کنار این قضیه بگذریم و به ان دامن نزنیم و همزمان در چندین جبهه نجنگیم تا آنگاه که جنبشی مردم قوت یابد اما هرگز نباید از آتش زدن عکس خمینی ابراز ناخرسندی و شرمساری کرد یا تمنای مجوز اعتراض داشت یا "عشق منی خمینی" سر داد که اینها دیگر شرم یک آرمان و دورویی محض و استفاده از همان روشهای جمهوری اسلامی است.

هیچ نیازی به این استراتژی نیست هر کس و هر گروه حرف خود را بزند تا مردم به دور از سرگردانی تصمیم بگیرند که کدام را میخواهند. به بهانه اتحاد نباید به هر چیزی تن داد.زیرا که اتحاد با هر چیزی و هر کسی سر انجامی نخواهد داشت و سر انجام این اتحاد دروغین ما را مجبور به عبور از هدفها و تکرار تجربه های پیشین، البته با هزینه هایی صد چندان میکنند.این صدا همواره باید شفاف شنیده شود.باید روزی بیاید که در این مملکت بی دین و دیندار یا بلوچ و کرد و ترک و فارس و ترکمن و لر و ... همه و همه خودی باشند.


منابع و پا نوشته ها:

1 http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=76801

2 http://aftabnews.ir/vdcba5b9.rhbfapiuur.html

3 http://www.autnews.es/node/108

4 http://www.noandish.com/com.php?id=36240

5 http://news.gooya.com/politics/archives/2009/12/097377.php

6 http://baztabonline.com/Default,fa-IR,BaztabOnline,Content,NewsDetail,Key,32020.aspx

7 به عنوان مثال آقای کروبی در نامه اخیرشان[3] میگویند:
"اكثريت قاطع كساني كه اكنون نسبت به روند برگزاري انتخابات معترض هستند و خواستار ابطال آن مي باشند همان كساني هستند كه سالها براي استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران مبارزه كرده و در كنار ديگر نيروهاي انقلابي در راستاي پيشبرد اهداف بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران حركت كرده اند ."
و نیز گفته اند:
سردمداران اصلاحات و جنبش سبز مقيد به چارچوب‌های انقلاب، نظام و قانون اساسی هستند
جريان اصلاحات خط خود را از مخالفان با اصل نظام جدا می‌داند
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/11/096274.php

و آقای موسوی روی جمله معروف "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر "پای فشردند.

بیانیه دیروز مشارکت:
تمامی آنانی که سر در گرو جنبش سبز دارند باید نسبت به جغرافیای سیاسی و شرایط حادث هشیار بوده و همچنان به مقاومت مسالمت آمیز و قانونی خود برای پیگیری خواست اصلی جنبش که همان تحقق آرمان امام و انقلاب اسلامی است، یعنی اجرای بدون تنازل قانون اساسی و میزان بودن رای و نظر مردم در اداره امور کشور ادامه دهند. جبهه مشارکت ایران اسلامی بار دیگر بر هویت خط امامی خود تاکید کرده و اعلام می دارد که افتخار ما وفاداری به اندیشه و آرمانهای والای امام و انقلاب اسلامی است . http://norooznews.info/news/15557.php
-
زهرا رهنورد نیز می گوید که جنبش سبز از دل اندیشه‌های امام بیرون آمده است. http://www.parlemannews.ir/?n=6231


8 متاسفانه آقای موسوی در برابر این شعاربر روی جمله معروف "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر "پای فشردند و آقای کروبی در بیانیه تصویری که پس از ۱۳ آبان دادند بیان کردند که یکی از هدفهای ایشان برای همراهی مردم در قسمتی از مسیر این بود که مواظب باشند شعار انحرافی داده نشود(که منظورشان همان شعارهایی نظیر " استقلال آزادی جمهوری ایرانی" و یا "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" می باشد) http://www.youtube.com/watch?v=2lyPHipVKeQ
افاضات افرادی نظیر مهاجرانی هم در این مورد جالب است http://news.gooya.com/politics/archives/2009/11/096280.php
بطور کلی با توجه شدت واکنشها به شعار " استقلال آزادی جمهوری ایرانی" باید این شعار را باید ورای خطوط قرمز حرکت سبز دانست.

9 http://www.youtube.com/watch?v=uaXpc6GMlD4

10 http://www.iranianuk.com/article.php?id=44600

چهارشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۸

لیستی از رشته ها و تکنولوژی های ممنوع برای دانشجویان ایرانی متقاضی ادامه تحصیل در آمریکا

لیستی از رشته ها و تکنولوژی های ممنوع برای دانشجویان ایرانی متقاضی ادامه تحصیل در آمریکا:
http://www.bu.edu/isso/forms/tal.pdf

این لیست که به Technology Alert List معروف است،در برگیرنده رشته های تحصیلی و تکنولوژی هایی است که برای دانشجویان ایرانی متقاضی تحصیل در دانشگاه های آمریکا ممنوع می باشد.این لیست اولین بار در نوامبر 2000 منتشر شده و پس از آن بروز(Update) شده است.توجه به مفاد این لیست برای دانشجویانی که در صدد اقدام برای PhD می باشند(apply) بسیار مفید می باشد.

دانشجویان ایرانی میتوانند ار آدرس زیر درباره ادامه تحصیل در آمریکا آشنا شوند.لینک زیر در مورد Visa Applicants from State Sponsors of Terrorism Countries میباشد:

http://travel.state.gov/visa/temp/info/info_4385.html

این جا هم اطلاعات خوبی هست:

http://www.applyabroad.org/wiki/index.php/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C

البته نگران نباشید، پارامترهای زیادی در صدور ویزا نقش داره حتی شانس و اتفاق(گاهی).از اینجا هم میتونید نظرات پایه این لینک در بالاترین روببینید كه بیشتر درباره اینه كه این لیست اجرا و رعایت میشه یا نه :

http://balatarin.com/permlink/2009/3/3/1530469

به کمک مجید توکلی بشتابیم.




سخن از مجید توکلی دل هر انسان آزاده ای را به درد میآورد و دل و جان را به خروش.وقتی آخرین پیامهای مجید، دلیر مردی كه بارها به زندان خامنه ای گرفتار امده را در Facebook خواندم[1]،آنجا كه از پدر و مادر وداع می کند چیزی در من سر به جنون می گذارد.دلم میخواهد هرچند بسیار کوتاه اما چند خطی را برای احترام به خودمان هم كه شده بنویسم.

خبر دستگیری آقای توکلی به سرعت پخش شد و رسانه های کثیف جمهوری اسلامی بار دیگر بازی دیگری را آغاز کردند، رسانه هایی كه شرم قلم اند.هرچند برایم دیدن عکس آقای توکلی در لباس مادران و خواهرانمان هیچ نکته منفی ندارد، اما نکاتی كه از این طرز عمل جمهوری اسلامی به دست می اید بسیار جالب است.

- هنگامی كه بر خلاف تمامی کشورهای دنیا جمهوری اسلامی تنها حکومتی است كه اراذل و اوباش سپاهی،انتظامی و بسیج را با لباس شخصی و با چوب و چماق و باتوم و اشک آور و هزار چیز دیگر به درون دانشگاه میفرستد تا عزیزترین جوانان این میهن را بزنند، از ساختمانها یا حسین گویان به پایین پرت کنند و در صورت امکان بد تر از آن کنند، آیا نباید چاره ای اندیشید؟وقتی آقای خامنه ای سنگها را بسته و سگها را گشاده،آیا باید ایستاد تا ما را بدرند؟ به راستی این شرمندگی برای کیست برای آقای توکلی یا آقای خامنه ای؟[2]

-دروغگویان ایدوئولوژی زده جمهوری اسلامی هرگاه كه نیاز بدانند،درونیات خود را بر زبان میآورند و زن بودن را شرم آور می دانند.آیا به راستی ما از از مادران و خواهرانمان شرم گین هستیم یا به "ندا"ها می بالیم؟جز این است كه امروز شیرزنان این کشور به آزادیخواهی شهره شده اند؟جز این است كه كه جمهوری اسلامی چون سگی کتک خورده از این "ندا"ها به خود می پیچد؟

- چگونه است كه جمهوری اسلامی كه ۳۰ سال به اجبار چادر سیاه بر سر مادران و خواهرانمان کرده و آن را "ارزنده ترین زینت زن"جا زده،اما به خیال خود،برای تخفیف و آزار افراد انها را مجبور به پوشیدن "بر ترین ارزش زن" کرده؟این دورویی نشانه چیست؟جز این است كه خود نیز در دل آن را زشت می دانید؟

- آیا تا کنون فرزندی چون مجید توکلی، از این آب و خاک به زندان شما گرفتار امده كه او را شکنجه نکرده باشید؟جدای از فتوشاپتان ،آیا کم زیر شکنجه این و آن را از ما گرفته اید؟باور کنیم كه اکنون مجید در حال شکنجه نیست؟از شما ناپاکان بر نمی اید كه زیر شکنجه از کسی در آن هیات كه می خواهید عکسی بگیرید؟از جلاد های خامنه ای انتظاری جز این است؟

امیدوارم مجید را باز هم به زودی در کنارمان ببینیم.
مزدوران آقای خامنه ای ؛گمان نبرید كه تا ابد می توانید شکنجه کنید و تنها شاخه گلی بگیرید.

منابع و پا نوشته ها:

۱. http://www.madyariran.net/wp-content/uploads/2009/12/majid.JPG

۲.به قول آقای آرش سیگارچی جز این است كه به تروریستی ماند اندرزگو می بالید كه خوب از کلاه گیس و آرایش بهره می جست؟(لفظ تروریستی از من است) http://sigarchi.net/blog/?p=3911

۳. مطالب مربوط
http://masihalinejad.com/?p=953

http://www.madyariran.net/?p=3069#comments

مروری کوتاه و گذرا بر "تحلیل سریال لاست توسط "دکتر" عباسی !



مروری کوتاه و گذرا بر "تحلیل سریال لاست توسط "دکتر" عباسی ! "[1]

در اینجا تنها چند نکته کوتاه كه ازتحلیل سریال لاست توسط عباسی به ذهنم رسیده که با شما در میان گذاشته ام.

۱-خوشحالم كه سریالی را دیدم كه اینقدرعمیق بود و جا برای تفکر داشت و مانند سریالهای "مجاز"تلویزیون جمهوری اسلامی كه مورد تایید امثال آقای عباسی است، نبوده.سریال هایی كه به معنای واقعی مبتذل،سطحی و پیش پا افتاده هستند.آنجا كه به سراغ ایدوئولوژی میروند شرم آور و کثیفند و آنجا كه از دردهای اجتماع می خواهند بگویند، همواره با دو کبوتر عاشق ریشو و چادری شروع می شوند و چون همیشه در انتها به هم میرسند و هیچ گاه در این هرزنامه های سریالی خبری از امثال من و شما و جوانهایی كه به برکت جمهوری اسلامی آقای "دکتر" عباسی مشغول کتک خوردن در خیابانها هستند، نیست.عباسی به این هم می تازد كه سریال حاوی پیام مورد نظر سازندگان آن هست.اصلا چرا باید تعجب کرد كه سریالی حاوی "پیام"باشد؟مگر جز این انتظار است؟

۲- عباسی در اینجا کل تمدن غربی را به یک فیلم می کاهد و سپس به آن می تازد در حالی كه چند میلیارد انسان را با گفتن چند جمله یکسان و کلی نمیتوان بررسی کرد، مگر آنکه چیزی ناصواب در ذهن داشته باشیم.

۳-عباسی میگوید "اگر ما بتوانیم فیلمی كه دیدگاههای جمهوری اسلامی را نشان بدهد بسازیم..." چنین میشود و چنان میشود.خوب او هم دنبال همان توانایی و دانشی هست كه برای مثال آمریکا به آن رسیده است پس از چه گله دارد؟خاصه با این همه ارج و قربی كه هنر و هنرمند در نزد امثال ایشان دارد.دریغا كه به زور سرنیزه بسیاری را از میهنمان رانده اند.اگر جمهوری اسلامی آن روز چنان نمی کرد،امروز مجبور نبود تا "سد میلیون تومان هزینه اصلاح لباس بازیگران سریال" را بپردازد.[2] همین امروز روز در گذشته استاد پایور است. استادانی كه در اثر افکار فاشیستی امثال عباسیها مظلومانه خاموش شدند.کسی[3] نیکو گفت كه "یادش گرامی . زیر آوار سی سال گذشته مدفون بود ..رها شد ."این است حاصل اندیشه عباسی ها.

۴- در نظر عباسی ذره ای از حقیقت نزد دیگران نیست و یکسره هر چه او به عنوان یک مسلمان میاندیشد درست است.و این به تمامی یعنی فاشیسم .اندیشه این انسان و امثال او جهان را به جایی میبرد كه به گمان خودشان از همان نقطه انتقاد می کنند.خاصه آنکه در میهن ما این اندیشه خطرناک مجهز به نفت ،سلاح , باتوم , طناب دار و تجاوز اسلامی هم هست.اندیشه فاشیستی خودی و غیر خودی تا پنهان ترین لایه های تفکر و جان سخنرانان جمهوری اسلامی نفوذ کرده به گونه ای كه حتی انسانهای درون یک هواپیما را بر اساس رنگ پوست ،دین،کشور،قاره،نژاد و هزار چیز دیگر به جز انسانیت تقسیم میکند.آیا این یک تعریف روشن و کلاسیک برای فاشیسم و تفکر فاشیستی نیست؟

۵ -این شخص آمریکاییها و فرانسویها را "حرام زاده" مینامد و این امر را در این کشورها معمول و عادی می داند(در یک مورد به آمار ۹۲ در سد اشاره میکند) در حالیکه اگر ایشان همین سخنرانی را در آمریکا یا فرانسه کند و نسبت حرام زادگی به این او آن( از جمله اشخاص حقیقی و حقوقی) دهد،(یعنی همان سخنهایی كه از دهان این ناپاک در این سخنرانی در مورد خانوم فراهانی بیرون می اید )، دیگر امنیتی كه اکنون در سایه حکومت اسلامی به دست آورده نخواهد داشت.آنجایی كه به آن می تازد این بی ادبی را بر نمی تابد ولی تفکر فاشیستی و ایدوئولوژی زده در حکومت اسلامی به راحتی فحاشی می کند.این تناقض ناشی از چیست؟بله دروغگویی.به راحتی دروغ میگوید.ضمن آنکه به گمانم اسلام و از جمله ورژن جمهوری اسلامی آن،آنچنان کارنامه خرابی درباره تجاوز و حرامزادگی دارند كه نمی تواند در این مقولات ادعائی داشته باشند.[4]

۶-عباسی میگوید چرا تنها مسلمان سریال یک شکنجه گر عراقی هست؟ خوب كه باشد؟ الگوی مورد نظر عباسی كه در این سخنرانی به آن شخص هم ایشاره می کند، "آقا" یا همان خامنه ای هست.به راستی خامنه ای بد تر از آن شکنجه گر عراقی نیست؟به راستی بشریت به خاطر وجود خامنه ای شرم سارتر نیست؟اصلا به گمان شما اگر امروز سریال Lost فراخوانی دهد كه برای قسمت بعدی، مسلمانان یک نماینده انتخاب کنند، چند هزار نفر مسلمان در اطراف و اکناف جهان یکدیگر را بر سر این انتخاب خواهند درید تا برتری اسلام گروه خودشان بر اسلام دیگران را نشان دهند ؟

۷- قسمت دوم این سخنرانی به کلی نیازی به گفتگو ندارد و جفا به وقت و فکر است. چند نمونه کوچک ازسایر بیانات گوهر بار این شخص هم در اینجا[5] امده است.

منابع و پا نوشته ها:

1. http://4visit.com/play_audio.php?audio=320

2. http://www.cinemaema.com/index.php?module=pagesetter&func=viewpub&tid=26&pid=2123

3. http://friendfeed.com/smto/a7d2b084

4. حرام زادگی:این تنفر تفکر مذهبی به خصوص اسلام از شخص "حرام زاده"برایم قابل درک نیست.آخر اگر تقصیری هم باشد، چگونه می تواند متوجه کودکی پاک باشد كه بی خبر از همه جا پا در این دنیا گذشته كه قوانین مذهبی پیش از آمدن او همه جای آنرا به اشغال خود در آورده اند؟

5.

http://balatarin.com/permlink/2009/12/4/1862463

http://balatarin.com/permlink/2009/12/5/1863012

http://balatarin.com/permlink/2009/12/8/1866681

چهارشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۸

نگاهی به نحوه اجرای تقلب پر هزینه ،وسیع و خشن انتخابات اخیر ایران و انگیزه ها و اهداف اجرای به ظاهر غیر هوشمندانه آن

همیشه نوشتن از سرنوشت ایران نفس قلمم را به شماره میاندازد وفوج فوج بیم است كه سینه امید را نشانه میرود و تو را خسته از مرور هزار باره بسیاری چیزها، از نوشتن پشیمان میکند. خاصه آنکه گمان هم نکنم سخنهای ناگفته زیادی باقی باشد.یکی دو ماه مانده به انتصابات اخیر ایران،چیزی در من ندا میداد كه روزهایی بس سهمگین در پیش است و گاهی اینجا و آنجا چون همه نگران بودم[1]. نمیدانیم این چه حسی است اما ندایی از همان جنس این روزها دوباره با من نجوا میکند كه ایران ما با شتاب به چیزی نزدیک میشود چیزی كه به غایت ناخوشایند تر است و شگفت.
بر سر چیزی بنام انتخابات در ایران كه همواره به تمامی انتصابات بود، بسیار به یکدیگر تاختیم. گروهی آن را آخرین کور سوی امید دیدیم و عده ای آنرا چرخه باطل و پوچ بی اخلاقی یافتیم.بحثها داغ بود و هیاهو فراوان آنچنان كه برخی شروع به رفت و آمد از این طرف به آنطرف کردند و بسیاری از تصمیمها در دقیقه نود قوام یافت.به هر روی مردم خسته دوباره آزمودند اما خیانت دیدند و بد دلی و خشونتی عیان و شگفت.آنقدر شگفت كه هیچ گاه نفهمیدم و این گوشم نیز از کسی نشنید كه هدف از اجرای پر سوز و گداز چنین انتخاباتی آنهم در چنین رژیمی كه مست از نا آگاهی من و ما نیازی به دادن هزینه ای اضافه نمی بیند، چیست ؟

پیشگفتار: انتخابات
تقلب در انتخابات ایران همواره و همواره از اولین دوره تا این دوره اخیر پای ثابت بازی بوده چنان كه به درستی میتوان انتخابات مهندسی شده ایران را "انتصابات" نامید.حتی در دوره موسوم به "اصلاحات"تقلبی شکل گرفت كه سبب شکایت بردن رفسنجانی به "آقا امام زمان" از تریبون نماز جمعه و نخوابیدن بی فایده آقای کروبی در شب انتخابات این دوره شد، هرچند رئیس دولت اصلاحات آقای خاتمی آن انتخابات را از سالمترین انتخابات نظام نامید.هدف طعنه زدن به این و آن نیست؛ اما تقلب این دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی تفاوتی ماهوی با تقلب های دوره های پیش دارد.این نوشته در حد بضاعت نویسنده آن ،در پی یافتن پاسخ این پرسش است كه هنگامی كه با تقلبی نرم تر و هوشمندانه تر رسیدن به همین هدف محقق شده کنونی (انتخاب دوباره احمدی نژاد)ممکن بود،چرا جمهوری اسلامی چنین هزینه گزافی را پرداخته است؟انگیزه ها،محرک ها و اهداف چنین تقلب عیان،خشن،غیر ضروری و ناکار آمد چه میتواند باشد؟ این نوشته در پی چرایی تقلب نیست(كه تقریبا آشکار است)بلکه در پی علت اجرای تقلب پر هزینه ،وسیع ،خشن وعیان آن است.
چرا در رقابتی شانه به شانه،باور پذیرتر،با سناریویی مدون تر و واقعی تر این تقلب صورت نپذیرفت؟نظیر رفتن احمدی نژاد و موسوی به دور دوم انتخابات و سر انجام پیروزی نهایی احمدی نژاد با یک برتری شکننده كه همراه با تخلیه هیجانات شرکت کنندگان طی یک پروسه میان مدت -فاصله بین دور اول و دوم انتخابات-هم میتوانست باشد.یا در دور اول چرا احمدی نژاد باید ۶۳ درصد بحث بر انگیز آرا را کسب کند و نه پنجاه و اندی درصد كه ضمن ملایم تر بودن همان هدف را تامین میکند؟
شاید سؤال بی اهمیتی به نظر بیاید اما به نظر من چیزی باید در این سناریو نهفته باشد كه ارزش این مقدار هزینه سیل حوادث قابل پیشبینی پس از آن را داشته باشد.به گمان من تا کنون درباره اصل تقلب بسیار سخن گفته شده اما تحلیلی كه وسعت تقلب و نحوه اجرای آن به این شکل پرهزینه و غیرضروری را توضیح دهد، ندیده ام. ناگفته پیداست كه نگارنده اصراری بر درستی و خالی از خلل بودن تحلیل خود ندارد و تنها خواسته ام كه نظراتم را با شما به اشتراک بگذارم.

اجرای پر هزینه و غیر ضروری تقلب
جایی کم و بیش پرسیده بودم كه:چیزی که هر چه به عقل ناقصم بیشتر فشار میارم کمتر می فهمم علت وسعت این تقلب است.تقریبا همه می دانستند که تقلب خواهد شد.اما چرا اینطور؟میشد احمدی نژاد و موسوی بروند دور دوم(به عنوان مثال با سی و جهل درسد مجموع آرا) و سپس احمدی نژاد با یک برتری شکننده پنجاه و اندی در مقابل چهل و خورده ای برنده می شد.چه نیازی به اینکار بود وقتی این حوادث قابل پیش بینی بود؟چیزی به من می گوید این سوال از خود تقلب هم مهمتر است[2].
واقعا میشد بسیاری کارها کرد كه اینچنین نشود.به گمان من پیروزی خفیف ا.ن بر موسوی در دور دوم و کمی افزودن تمهیدات همیشگی كه اینبار کمی ندیده گرفته شد، هرگز به وضیعت امروز نمی انجامید.تمهیداتی که تا کنون در همه دوره های انتخابات در جمهوری اسلامی معمول بوده.یا به قول دوستی[3] اگر خاتمی از حضور منع نمیشد بسی آسانتر شکست را می پذیرفت همچنان كه امروز نیز پس از سیل حوادثی كه دیدیم نهایتا بر تغیر برخی از قوانین بازی پای می فشارد و نه تمامیت آن یا لااقل تغییر داور.محدودكردن”خودي”را بيانصافي میداند[4] ، اعتماد را هنوز باقی میداند[5] و خواهان کنترل جنبش "سبز" با همکاری جمهوری اسلامی هست [6]و حد اکثر "گلایه"دارد[7] و به دور بعدی بازی انتخابات می اندیشد. در ادامه سعی کرده ام تا پاسخهای احتمالی این پرسش را بررسی کنم.

فرضیه ها:
- فرضیه اول:حماقت
البته كه گاهی منطق جمهوری اسلامی برای ما قابل درک نیست.می پذیرم كه تئوریزه کنندگان نادان خشونت افزایش زیادی داشته اند، خاصه آنکه در طی این ۴ سال مجهز به منابع فراوان مالی هم شده اند و نفوذ بیشتری هم در دولت پیدا کرده اند.می دانم كه انتظار خرد ورزی از اوباشی تحت نام بسیج و یا سرداران جنایت کار سپاه عبث است، اما نباید فراموش کرد كه بزرگ ترین قید جمهوری اسلامی و مهم ترین "مصلحت"رهبران آن،حفظ نظام است؛ماندن در قدرت .از این رو هر چه كه آسیبی جدی برای این اصل باشد شایسته دوری است به خصوص اینکه آسیبی قابل اجتناب هم باشد .رعایت این اصل هوش زیادی طلب نمی کند.هرچند رگه هایی از حماقت در بسیجیان متوسط،سپاهیان رده میانی و آخوند های میانه حکومت مشهود است، اما باور ندارم كه سران این نظام چون بدنه آن باشند،هرچند كه متصف به صفت "نبوغ"هم نیستند.

- فرضیه دوم:ناهماهنگی
کلیات این تقلب قبل از اجرا و قبل از به اصطلاح انتخابات به تصویب رسیده بوده است به طوری كه شواهد این امر غیر قابل چشم پوشی است.پیش بینی آرای احمدی نژاد پیش از انتخابات توسط خود او[8]،چراغ سبز خامنه ای به دولت مبنی بر آنکه برنامه های خود را برای ۵ سال آتی تنظیم کند(یک سال پیش از انتخابات جاری)،اشغال همه مناسب نظارتی در وزارت کشور و شورای نگهبان نظام اسلامی،تایید زود هنگام انتخابات توسط خامنه ای و موارد بسیاری از این دست همگی نشانگر وجود طرح تقلب پیش از انتخابات بود.آیا میتوان گفت كه به هنگام پیاده کردن این طرح کلی تقلب،اشتباهاتی رخ داد و جزئیات آن درست پیاده نشد است ؟و اینکه علارغم آنکه در کلیات تقلب قبل ازانتخابات تفاهم شده است ، اما در نهایت به علت نامشخص بودن جزئیات،عدم مدیریت، داشتن چندین متولی و نکاتی از این دست سبب شده كه این تقلب به این شکل بد و بی قواره و عیان پیاده شود ؟ به طور قطع و یقین نمی توان این ادعا را رد کرد اما تدارک وسیع نیروهای نظامی در شب انتخابات چنان كه چیزی شبیه حکومت نظامی را پدید آورد،تجهیز سریع اراذل و اوباش،بسیج ،سپاه و ...،مانورهای شهری زود هنگام پیش از انتخابات كه همگی نشان از پیش بینی درست و دقیق این اعترضات وسیع را داشت،این نظریه را کم رنگ میکند.

- فرضیه سوم:پول!
یکی از شعارهای محسن رضایی قبل از انتخابات پیدا کردن یکسد میلیارد پول گم شده نفت مردم ایران در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد بود[9]،پولی كه قرار بود بر سر سفره ها بیاید.موسوی پا را فراتر گذشته و بیان میکند كه محل،نوع،نحوه و نتیجه هزینه 300 میلیارد دلار پول نفت در طول ۴ سال گذشته معلوم نیست[10] و کروبی هم به خصوص در دوران رقابت انتخاباتی با نمودارهایش در پی اثبات فساد گسترده دولت بود.جدا از این اشخاص و گروه ها به گمانم بیشتر مردم هم به این باور رسیده اند.
اما طبیعتا این پول گم نشده و از بین نرفته ،بلکه موجود در حسابهای داخلی و خارجی بسیج،سپاه،گروه های حامی دولت و طیفی از آخوندهای هماهنگ با دولت هست.صحبت بر سر ۱۰۰ میلیارد(یا بیشتر!) پول است.پولی كه حتی برای بزرگترین اقتصاد های دنیا به هیچ عنوان قابل چشم پوشی نیست و اگر بپذیریم كه عده کوچکی(در قالب خطرناک ترین انواع افراد،سازمانها و گروه های موجود در درون جمهوری اسلامی )به این پول دسترسی دارند،آنگاه روشن خواهد بود كه این عده به هر طریقی خواهان حفظ این منبع بسیار بسیار عظیم مالی هستند.پس آیا نظریه ای دیگر می تواند "ترس از دست دادن" این منبع عظیم مالی باشد؟البته كه در کل بله اما باز به هیچ عنوان مشکل اجرای عیان و پرهزینه تقلب توجیه نمیشود.ضمن آنکه بر خلاف آنچه كه طیف موسوم به "اصلاح طلبان" تبلیغ میکنند،حتی در صورت پیروزی در انتخابات،نه توان مبارزه با این نهاد ها را دارند و نه نیروی نظارتی یا تهدید این گروه ها را و لذا هیچ گاه خطری بزرگ برای این گروه ها نبوده اند.
بر خلاف واژه مصطلح این روزها، نهاد های فاسد و عظیم اینچنینی(نظیر بسیج،سپاه،گروه های حامی دولت،احزاب تا بن دندان فاسد و قدرتمند نظیر موتلفه و طیفی از آخوندهای هماهنگ با دولت و یا نظام)، "مافیایی"در درون نظام "تمیز و زیبای"جمهوری اسلامی نیستند بلکه خود جمهوری اسلامی به طور بنیادی متشکل از این نهاد ها می باشد و لذا اصلاح آن هم به همان نسبت بسیار سخت و در مواردی "غیر ممکن"می باشد.
دیگر آنکه سابقه این نهاد های نظامی-مالی جمهوری اسلامی نشانی از کاسته شدن قدرتشان نداده است حتی در دوره "اصلاحات"و ۸ سال ریاست جمهوری محمد خاتمی.خاصه آنکه در بخشی از نیروهای "اصلاح طلب" هم گذشته ای تاریک،فساد مالی و حتی پرونده های باز کم دیده نمی شود.این فرضیه کم رنگ تر میشود وقتی انتخابات ۴ سال پیش را نیز به یاد بیاوریم كه حتی با سر کار بودن "دولت اصلاحات"،این گروه ها و "این بخش" از نظام جمهوری اسلامی آنچنان قدرت مند بوده اند كه سرانجام باز هم "تقلب"در تعیین سرنوشت انتخابات نقشی پر رنگ داشت. چنان كه اگر در آن زمان هم آرا به سلامت شمرده می شد، احمدی نژاد کسی نبود كه با رفسنجانی به دور دوم می بایست می رفت .در آنزمان هم هر چند رفسنجانی شکایت به امام زمان برد و کروبی قول داد شب انتخابت دور بعد نخوابد، اما با این همه ریس دولت اصلاحات آن انتخابات را از سالم ترین انتخابات نظام نامید و این نشان میدهد كه یا اصلاح طلبان خود نیز بخشی از این بازی هستند و یا آنکه بر خلاف آنچه كه می گویند انها هم هرگز نخواسته اند و یا حداقل نتوانسته اند كه تهدیدی برای این گروه ها باشند و لذا در هر ۲ صورت این فرضیه نیز کم رنگ می شود.به هر روی این همه نشان میدهد كه در صورت تغییر دولت باز هم این گروهها هرگز دچار مضیقه مالی نخواهند شد و پس گرفتن و پیدا کردن ۱۰۰ میلیارد منتفی است.

- چند فرضیه دیگر!
هرچند تمامی فرضیه های دیگر نظیر "پایان عصر گزینه انتخابات در جمهوری اسلامی"،"صدور انقلاب"،عدم تمایل برای تقسیم قدرت با سایر گروهها از طرف گروه حاکم"و در نهایت "ترکیبی از همه نظریات و فرضیه" های پیش گفته شده ,همگی توجیه کننده اصل تقلب در انتخابات اخیر هستند، اما هیچ یک توضیحی در مورد اجرای عیان،پر هزینه و خشن این تقلب نمیدهد و کماکان مشکلی كه در ابتدای این مطلب اشاره شد، بدون پاسخ میماند.


یک احتمال باقیمانده:بمب اتم!
تصور کنید مراحل زیادی از گامهای لازم برای دستیابی به بمب اتمی جمهوری اسلامی طی شده باشد و ناگهان با جابجایی دولت در عصر انتخابات ،قطع نامه های سازمان ملل و آژانس برای بازرسی های بیشتر پذیرفته شود،منابع مالی برای ادامه پروژه "دستیابی به بمب اتم"با تاخیر و یا سختی تامین شود، جابجاییهای وسیع در حوزه اختیارات دولت واقع شود كه سبب تاخیر یا به خطر افتادن کل برنامه شود مانند وزرا( نظیر وزرای اطلاعات،نیروهای مسلح ، کشور و ... )،استانداران،مدیران،افراد و گروهها،رازها یکی پس از دیگری بخاطر ناهماهنگی ها آشکار گردد و سر انجام همه نقشه های بلند پروازانه کل نظام با تهدید جدی مواجه شود. نقشه هایی كه ابقا و حفظ نظام اسلامی و تضمین حیات بلند مدت آن را دنبال می کند و با تحلیل های جمهوری اسلامی،دستیابی به بمب اتمی نقشی پر رنگ و استراتژیک برای تامین این هدف را دارد. به گمان بنده این سناریو انگیزه و محرک بسیار خوبی نه تنها برای اصل تقلب بلکه حتی برای اجرای وسیع ،عیان،بسیار بسیار پر هزینه(اما مقطعی )،ضربتی،سریع ،قاطع و خشن آن می باشد.اندیشه و نقشه شومی كه حتی رفتن بازی انتخابات به دور دوم و سر انجام پایان آن با یک "تقلب نرم" را نیز بر نمی تابد و حاضر به قبول ریسک و از دست دادن زمان نیست و لذا تقلبی اینچنین وسیع،قاطع و تمام کننده را در همان دور اول و بدون هیچ پرده پوشی و شرمی شکل میدهد و به مقابله تمام عیار با مردم می رود.
این تحلیل ضمنا میتواند بدون آنکه اصالت خود را از دست دهد و یا کم رنگ گردد، تمامی انگیزه ها و محرک های از پیش گفت شده(در فرضیه های قبل را)نیز شامل گردد. اگر این تحلیل را بپذیریم آنگاه باید گفت كه "به زودی"شاهد حوادث سخت تر و پیچیده تر و با پارامترهای گسترده تر خواهیم بود. به گمان من برخلاف مدل و الگوی کره شمالی ،پارامتر نفت باعث خواهد شد که نظام فاسد جمهوری اسلامی مجهز به بمب اتم،بتواند ضمن حفظ ارتباطات خارجی خود به سمت یک رژیم تمام عیار فاسیستی نظامی پیش برود والبته سرانجام این گره باز نخواهد شد جز با دندان.دریغ كه آنچنان شود.


منابع و پا نوشته ها:
http://balatarin.com/permlink/2009/6/5/1608957#c-1805714 1
http://vertigone.wordpress.com/2009/06/17/tiananmen/#comment-741 2
3 منظور ورتیگونه گرامی ذیل همان کامنت در منبع [2] می باشد.
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=73422 4
http://aftabnews.ir/vdcewz8o.jh8x7i9bbj.html 5
http://balatarin.com/permlink/2009/11/17/1842850 6
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=74650 7
8 و حتی در یک مورد اشاره عجیب به عدد ۶۳ درصد پیش از انتخابات توسط یکی از حامیان دولت صورت گرفت
http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=46622 9
http://qomsabz.persianblog.ir/ 10