دوشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۹

دل نوشته



امروز نزدیک به بیست بهار است که تلاجن رقص ناموزون خزان و گونه گون سیلی های روزگار به گونه های کودکانی که این روزها دیگر بالا گرفته اند را می نگرند.گاهی کمتر به یادت بودیم گاهی هم به تمامی تو را بودیم.اما به یقین می دانم که می دانی قلبمان از داغ فراق تو و شعله یاد تو تا همیشه گرما می گیرد.قدردان توام تا همیشه؛تویی که در دل خستگیهایت بالیدم بابا.

تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم.
شبا هنگام،در آن دم که بر جا، درّه ها چون مرده ماران خفتگان اند
در آن نوبت که بندد دست نيلوفر به پای سرو کوهی دام.
گرم ياد آوری يا نه ، من از يادت نمی کاهم.
تو را من چشم در راهم .

این است رسم زمانه

جنبش سبز و گروه های درون آن؛ایده ها و چالشها




مسایل پیش روی جنبش سبز همان مسایل درون جامعه ایران است. هم از این روست که هر روز این جنبش با مساله و پدیده جدیدی مواجه است که ناگزیر باید موضعی در مورد آن اتخاذ کند و چاره جویی نماید(جدید ترین آن قضیه کاسپین ماکان و ۱۳ فروردین است.) اما همواره در مورد مسایل پیش رو با موضع گیریها و تحلیلهای متفاوتی روبرو هستیم (بالذات نکته خوبییست) که در اکثر موارد به اختلاف نظر های جدی می انجامد.این جهت گیریها(به گمان من)، با در نظر گرفتن همه کم و کاستیها و همه تقریبهایی که می توان داشت،کم و بیش در دو گروه کلی می گنجد[1]


-گروه نخست:افرادی که معتقدند که حرکت و اعتراضات اخیر مردم ایران تنها به خاطر انتخابات سال گذشته به وجود آماده و لذا اهداف آن هم تماما (یا دست کم با تقریب بالایی) محدود به آرمانهای جنبش سبز هست[2] و این حرکت هم رهبرانی چون موسوی و کروبی دارد و لذا آنها که خود را جزئی از این حرکت میدانند، میتوانند در چارچوب و فریم تعریف شده رهبران این جنبش حرکت، انتقاد، سخن رانی، راهپیمایی و .. کنند و حرکتهای خارج از این چارچوب و دور از بیانیه ها و اهداف رهبران این حرکت مقبول نیست.(نظیر جدایی نهاد دین از حکومت یا تغییر رژیم یا به رسمیت شناختن غیر خودیها نظیر مخالف جمهوری اسلامی ،مخالف خمینی ،مخالف رهبران حرکت سبز،مخالف برخی اصلاح طلبانی که سابقه تاریکی دارند،بی دین,لاییک, بهایی,سلطنت طلب,کمونیست,مجاهدین و .... )


-گروه دوم: افرادی که معتقدند که جنبش سبز زاییده اعتراضات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... مردم ایران است و این جنبش نوک کوهی است قدیمی که از پس سالیان و در پی انتخابات اخیر از دل ایران سر بر آورده است و همه خواسته های آن با خواسته های افراد گروه نخست هم پوشانی ندارد .این جنبش رهبری ندارد و آرمانهای آن برخلاف آنچه که افرادی در درون گروه نخست گاهی بیان میدارند،با برخی از اساسی ترین ریشه های نظام جمهوری اسلامی مانند جدایی دین و حکومت در تضاد جدی قرار دارد.


به گمان نگارنده این مشکلات و بحثها و جدلها بیش ازان که به خاطر وجود این دو گروه باشد،ناشی از رفت و آمد عده ای بین این دو گروه است یعنی آنهایی که می خواهند در آن واحد جزو هر ۲ دسته باشند و برای اینکار متوسل به دلایلی عجیب میشوند(و شوربختانه خواسته یا ناخواسته، به گونه ای دو رویی می ورزند)و سبب تیرگی و مبهم شدن فضای جامعه و سردر گمی مخاطبان میشوند.مسائل و سوالاتی در قبال واکنش این دو گروه به ذهن میرسد که در ادامه آنها را با شما در میان نهاده ام(پیش از آن تاکید میکنم که احتمال اشتباه در برداشتهای خودم را هم می دهم).


سوالاتی از گروه نخست:
- اهداف جنبش سبز چیست؟ آیا میتوان گفت که این جریان تنها به خاطر تقلب های انتخاباتی ایجاد شده است و رهبران این حرکت آقایان موسوی و کروبی و خاتمی هستند ؟ در این صورت آیا میتوان نتیجه گرفت که هدف اصلی این حرکت جایگزینی احمدی نژاد با موسوی است؟چرا این افراد در دوره های پیش (و با محرز بودن تقلب) نتوانستند کسری از این میزان مردم را به خیابان بیاورند؟تعریف رهبر و رهبری چیست ؟[3]


- خطوط قرمز جنبش سبز چیست؟ آیا خواسته های آقایان موسوی و کروبی و خاتمی خطوط قرمز این جنبش هستند؟آیا گزاره هایی نظیر جدایی نهاد دین از حکومت، تغییر رژیم در صورت عدم تمکین به خواسته های جنبش سبز یا به رسمیت شناختن غیر خودیها با دیدگاههای این افراد همخوانی دارد؟

-سبز کیست؟معیار چیست و کیست و چه کسانی آنرا تعیین میکنند؟میزان انعطاف جنبش سبز در مقابل ورود و خروج افراد به /از آن چقدر است؟در تابستان گذشته ایران فرزندان زیادی را از دست داد.آیا قاتلین این جوانان میتوانند سبز باشند؟افرادی که شخصا "ندا" یی را خاموش نکردند، اما در مقیاسی بزرگتر آمرین و رهبران این قاتلین بودند چه(مانند خ.ر و ا.ن )؟ مفهومی که سبب پرورش این آمرین و رهبران بوده اند را چه(مانند اسلام حکومتی و ولایت فقیه)؟شخصی که سرچشمه این چارچوب و نظام است و با خشونت تمام این مفاهیم را مستقر کرده و تسلسل وار سبب ایجاد نظامی این چنین،رهبرانی از این دست و قاتلینی این چنین شده است را چه(خمینی)؟خمینی را هم میتوانیم سبز بنامیم؟اگر آری داعیه اصلی نیروها و حرکت سبز برای برتری بر سرخ و سیاه و ... چیست و علت اینکه این جریان خود را ناشی از خواست مردم و مشروع میداند چیست؟و اگر نه، این "نه" را در عمل چگونه نشان میدهد؟ آقایان موسوی و کروبی و خاتمی تا چه میزان با این "نه " هم گام هستند ؟

-در هنگام اعتراضات اخیر،هنگامی که در داخل گروههایی شعارهایی نظیر" استقلال آزادی جمهوری ایرانی" و یا "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" سر دادند، به شدت مخالفت شد.این مخالفت توأما و همزمان از طرف رهبران حرکت سبز (از نظر گروه اول) [4] و جمهوری اسلامی بود.تا آنجا که خ.ر [5] و نصرالله از حزب الله لبنان[6] نیز حرفهای جالبی در مورد این دو شعار گفته اند که نشان می دهد با از دست رفتن این شعارها چه عقب گرد عظیمی در حرکت مردم رخ داده.همچنین در خارج از ایران به کسانی که خواهان تغییر رژیم یا حمل نماد هایشان بودند اعتراض داشتید. تمام دلیل و گفته شما این بود که "آرمانها و شعارهای افراطی این افراد و گروهها در داخل و خارج تناسبی با آرمانها و خواسته های حرکت سبز،افراد درون آن و رهبران آن ندارد و لذا کسی نمیتواند سبز باشد اما در عمل خواسته های حرکت سبز که حرکتی در درون جمهوری اسلامی هست را نادیده بگیرد."
اما سوال من در اینجا این است که در حالی که به شدت بر این پا می فشارید که هر کس باید شعار های خود را دهد چگونه نماد حرکت سبز خود را کسی کرده ید که به رهبران شما یا جمهوری اسلامی رای نداد(ندا)؟چرا در حالی که به دیگران هشدار می دهید که حرکت شما را به نفع خودشان مصادره نکنند،خود خون جانباختگان اخیر را به نفع آرمانهای امام مصادره می کنید؟چرا از گرده های خسته مردم باز هم سواری گرفتید؟ چرا رهبران شما و شما از روز نخست به دهها نفری که کشته شده اند،صدها نفری که شکنجه شده اند یا مورد تجاوز قرار گرفته اند و هزاران نفری که زندانی شده اند، نگفته اند که” ما جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را می‌خواهیم، و آنانی را ساختارشکن و هرج‌ ومرج‌ طلب می‌شناسیم که با بهانه و بی‌بهانه از موازین اسلامی عدول می‌کنند. [7]” چرا پیش از این نگفته بودید که “اصلاحاتی که ما می‌گوییم، از رواج سکولاریسم و افول دین در جامعه و اذهان و رفتار ایرانیان جلوگیری می‌کند[8]”

چرا پیش از این نگفته بودید که این حرکت بنا بر ادعای راهبرانتان تنها مخصوص فداییان و عاشقان خمینی هست[9]؟ به راستی مردم به خاطر زنده کردن افکار و اندیشه هایی اینچنین به خیابانها آمده اند( نظیر سخنان آقایان موسوی و کروبی و صانعی درباره خمینی[10])؟اگر نه پس این تناقض در طرز فکر و عمل و گفتارتان نشانه چیست؟چرا واکنشی نشان نمی دهید؟ چرا طرفداری از کسی را با حل و ذوب شدن شدن در او یکی گرفته ید؟آیا گوشزد کردن و اصلاح نظرات اشتباه کسی را خدمت به او نمی دانید؟نمی توان از این همراهی موسوی و کروبی با مردم استقبال کرد،پشتیبان آنها تا زمانی که پشتیبان مردم هستند بود، اما در عین حال مستقل ماند و تحلیل کرد و اشتباهات را گفت؟تا کنون چند گام در این مسیر بر داشته ایم؟



سوالاتی از گروه دوم :

در میان گروه دوم عده ای هستند که همواره در توجیه هر عمل و وصله ناجوری جملات قالبی نظیر "مقطع حساس کنونی زمان مناسبی برای طرح این خواسته ها نیست" را بر لب دارند تا آنجا که حتا گاهی سرشار از شور و احساس (به راست یا دروغ) بیان میکنند که هر چند خواهان بازگشت به آرمانهای امام نیستند اما " استراتژی" و "مصلحت" اینگونه حکم می کند[11].اما باید گفت استراتژی به مثابه "نقشه ها و ابزارهایی که برای رسیدن به یک هدف خاص " به کار می گیریم، نمیتواند خود دشمن آن هدف باشد و آن ابزارها و نقشه ها هم نمیتوانند هرچیزی ناصوابی باشند. استراتژی به کلی با دورویی متفاوت هست. استراتژی ارتباطی با روزمرگی و فرو کاستن خواسته های به حق مردم ندارد.

نسبت دادان ادعاهای خود به موسوی و کروبی(نظیر اینکه آنها در واقع موافق امام و جمهوری اسلامی و خودی و غیر خودی و .. نیستند بلکه به عنوان بهانه و سپر بلا از این موارد استفاده میکنند در حالی که این ادعاها هرگز و هرگز ما به ازای خارجی و واقعی ندارد)و تنیدن تاری از خیالات خود دور این اوهام و ساختن یک استراتژی بر اساس موارد بی اساسی چون این، سرانجام نامبارکی خواهد داشت که تنها یکی از آنها هدر دادان خونهای ریخته شده و دادان هزینه های پوچ بیشتر خواهد بود.

مگر به قدرت مردم،روشنی حقیقت و راه خود یقین ندارید؟ما در این کشور به اندازه کافی انسان سیاسی کار داریم و نیازی به تزریق این سیاه بازی به بدنه جامعه نیست . جمیعت ایران بسیار جوان است و به راحتی تحت تاثیر نوشته ها و احساسات قرار میگیرد. بپذیریم که اگر با نوشته های ما جوانی به خیابان بیاید و خونش چهره را بپوشاند و ندایش بخاموشی بگراید، مسول خواهید بود؛ خاصه اینکه اگر این دورویی ها که به اسم استراتژی به خورد او داده ید سرانجام به جمهوری اسلامی ورژن ۱.۱ ختم گردد.

پشتیبان حرکت سبز مردممان باشید، بر گونه و بازوی جوانی که زیر باتوم حق را فریاد میزند بوسه زنید و در عین حال بدانید که بیان خواسته های خود به طور گویا نه تنها تضعیف نهال جنبش سبز نیست، بلکه تکیه و کمکی برای این نهال است مگر اینکه بخواهیم این جنبش را تنها به یک نوع دیدگاه فرو بکاهیم و سپس همه را ملزم به پیروی از آن کنیم.که بله در آنصورت نداشتن "وحدت کلمه "و "پیرو مطلق نبودن" و "ذوب" نشدن ،تضعیف خواهد بود.
هیچ نیازی به این استراتژی نیست .حرف خود را بگوییم جنبش سبز را در نظرمان به یک برداشت و یک شخص و هر مفهوم "یک دست "فرونکاهیم تا مجبور باشیم برای حفظ اتحاد به خود سانسوری، بیان خواسته ها را به زمانی دیرتر حواله دادن،چند پهلو و تفسیر بردار سخن گفتن و سرانجام در آینده نزدیک صرف نظر از آرمانمان روی آوریم. هر کس و هر گروه حرف خود را بزند تا مردم به دور از سرگردانی تصمیم بگیرند که کدام را میخواهند. به بهانه اتحاد نباید به هر چیزی تن داد.زیرا که اتحاد با هر چیزی و هر کسی سر انجامی نخواهد داشت و سر انجام این اتحاد دروغین ما را مجبور به عبور از هدفها و تکرار تجربه های پیشین، البته با هزینه هایی صد چندان میکنند.این صدا همواره باید شفاف شنیده شود.باید روزی بیاید که در این مملکت بی دین و دیندار یا بلوچ و کرد و ترک و فارس و ترکمن و لر و ... همه و همه خودی باشند.


منابع و پا نوشته ها:

تذکر :
در نوشتن این مقاله از نوشته های پیشین همین وبلاگ (با جرح او تعدیل هایی) هم استفاده شده است .


[1] در این تقسیم بندی نیروهای آشکار درون حکومت نظیرسپاه ، بسیج , خ.ر , ا.ن و ... در نظر گرفته نشده.

[2]به عنوان مثال آقای کروبی می گویند:
"اكثريت قاطع كساني كه اكنون نسبت به روند برگزاري انتخابات معترض هستند و خواستار ابطال آن مي باشند همان كساني هستند كه سالها براي استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران مبارزه كرده و در كنار ديگر نيروهاي انقلابي در راستاي پيشبرد اهداف بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران حركت كرده اند ."
و نیز گفته اند: سردمداران اصلاحات و جنبش سبز مقيد به چارچوب‌های انقلاب، نظام و قانون اساسی هستند
جريان اصلاحات خط خود را از مخالفان با اصل نظام جدا می‌داند
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/11/096274.php
و آقای موسوی روی جمله معروف "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر "پای فشردند.

بیانیه مشارکت: تمامی آنانی که سر در گرو جنبش سبز دارند باید نسبت به جغرافیای سیاسی و شرایط حادث هشیار بوده و همچنان به مقاومت مسالمت آمیز و قانونی خود برای پیگیری خواست اصلی جنبش که همان تحقق آرمان امام و انقلاب اسلامی است، یعنی اجرای بدون تنازل قانون اساسی و میزان بودن رای و نظر مردم در اداره امور کشور ادامه دهند. جبهه مشارکت ایران اسلامی بار دیگر بر هویت خط امامی خود تاکید کرده و اعلام می دارد که افتخار ما وفاداری به اندیشه و آرمانهای والای امام و انقلاب اسلامی است . http://norooznews.info/news/15557.php
-زهرا رهنورد نیز می گوید که جنبش سبز از دل اندیشه‌های امام بیرون آمده است. http://www.parlemannews.ir/?n=6231

[3]
مردم جلوتر از نخبگان;صادق زيبا کلام
http://www.etemaad.ir/Released/88-05-21/166.htm#155251

[4]
متاسفانه آقای موسوی در برابر این شعاربر روی جمله معروف "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر "پای فشردند و آقای کروبی در بیانیه تصویری که پس از ۱۳ آبان دادند بیان کردند که یکی از هدفهای ایشان برای همراهی مردم در قسمتی از مسیر این بود که مواظب باشند شعار انحرافی داده نشود(که منظورشان همان شعارهایی نظیر " استقلال آزادی جمهوری ایرانی" و یا "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" می باشد) http://www.youtube.com/watch?v=2lyPHipVKeQ
افاضات افرادی نظیر مهاجرانی هم در این مورد جالب است http://news.gooya.com/politics/archives/2009/11/096280.php
بطور کلی با توجه شدت واکنشها به شعار " استقلال آزادی جمهوری ایرانی" باید این شعار را باید ورای خطوط قرمز حرکت سبز دانست.

[5]http://www.youtube.com/watch?v=uaXpc6GMlD4

[6]http://www.iranianuk.com/article.php?id=44600

[7]http://www.mowjcamp.org/article/id/38585

[8]http://www.rahesabz.net/story/7609

[9]http://www.moje-sabz.com/?p=683

[10]
-حضرت امام خمینی احیاگر دین در قرن حاضر و بیدارگر بزرگ ملت ها برای مبارزه با مستکبران است . ایشان به گردن همه ملت ها به ویژه ملت های مسلمان و مردم ایران حق بزرگی دارند و قطعا هیچ انسان منصف و مومنی به خود اجازه نمی دهد چنین اهانتی به عکس ایشان بکند- اطمینان دارم که دانشجویان هرگز دست به چنین ساختارشکنی‌هائی نمی‌زنند زیرا همه میدانیم که دانشجویان به امام عشق می‌ورزند و حاضرند برای آرمان‌های امام جان‌فشانی کنند.- درباره عاملان این اقدام ساختارشکنانه نیز اطلاعات روشنی نداریم. از رسانه‌های بیگانه که همواره درحال دشمنی با نظام جمهوری اسلامی هستند انتظاری جز این نیست که با سواستفاده از این قبیل حوادث مرتکب چنین اقدامی بشوند اما چنین اقدامی توسط رسانه ملی که موجودیت خود را به برکت انقلاب عظیمی که به رهبری حضرت امام خمینی پیروز شد مرهون است به‌هیچوجه قابل قبول نیست. http://aftabnews.ir/vdcba5b9.rhbfapiuur.html
همچنین آقای کروبی-شماهيچگاه فراموش نكنيد اكثريت قاطع كساني كه اكنون نسبت به روند برگزاري انتخابات معترض هستند و خواستار ابطال آن مي باشند همان كساني هستند كه سالها براي استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران مبارزه كرده و در كنار ديگر نيروهاي انقلابي در راستاي پيشبرداهداف بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران حركت كرده اند .-امروز كساني كه نسبت به روند فعلي معترضند ، معتقد و پايبند به نظام جمهوري اسلامي هستند درحالي كه بني صدر و منافقين از محالفان نظام و به دنبال براندازي آن بودند .-جاي بسي تاسف است كه رسانه ملي به چنين مقايسه اي مي پردازد و وفاداران به نظام جمهوري اسلامي را به عنوان مخالفان آن معرفي مي كند. http://www.autnews.es/node/108
آقای صانعی :- دانشجویان فدایی امام هستند و همه چیزشان را از امام دارند. http://www.noandish.com/com.php?id=36240
سوال من اینجاست که شما که برای آتش زدن عکس کسی نوحه سر میدهید که ریشه این شکنجه و قتلهاست چرا چنین حقی را برای جمهوری اسلامی قائل نیستید که خود را محدود به عکس نکند و پیرو راه و طرز عمل این فرد باشد و از همه ابزارها نظیر کشتن مخالفان در خیابانها یا کنج زندانها استفاده کند؟

[11] نظیر”ما ميرحسيني هستيم، عشق خميني هستيم"
http://baztabonline.com/Default,fa-IR,BaztabOnline,Content,NewsDetail,Key,32020.aspx

چهارشنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۹

سفر کاسپین ماکان به اسرائیل ، در آمیختن مفاهیم مستقل و نتیجه گیریهای یک سویه



این یکی دو روزه بسیار به سفر کاسپین ماکان به اسرائل تاخته شده است. تا آنجا که کار به بازی وبلاگی رسیده و آن را هم" موضع گيري خودجوش هواداران جنبش سبزومحکوم کردن سفر«ماکان»به اسراييل؛تصويري زيباوغرورآفرين ازاستقلال طلبي وآزادگي سبزها "نامیده اند.[1]

کوتاه سخن اینکه ندا یکی از هزاران کشته و فدایی وطن در سی سال روی کار آمدن جمهوری اسلامی بود و یکی از ده ها عزیز از دست رفته در ماه های اخیر است که تبدیل به نمادی از جانبازی در راه آزادی میهن برای ما شده است و این زاویه از زندگی ندای ایران و مادر بزرگوارش همواره و تا همیشه مورد احترام همه ما هست و همواره این "نماد"محترم هم خواهد بود
اما نامزد ندا و یا مسایل شخصی زندگی او از جمله فردی به نام کاسپین ماکان ارتباطی به ما و مفاهیمی مانند حق طلبی , آزادی خواهی،جنبش سبز ،سیاست و نظایر آن ندارد.ماکان یک از هفتاد میلیون است و آنچه که او می کند از بد و خوب، مستقل از وجهی از زندگی ندا است که مورد احترام همه ماست.
اینجا دو موضوع داریم
۱-خود را نماینده ندا و جنبش سبز معرفی کردن
۲-سفر به اسراییل و دادن پیام صلح و دوستی.

بهتر نیست این دو موضوع رو از هم تفکیک کنیم ؟
۱- آنها که مدعی هستند، ابتدا بگویند که مورد اول، فلان و بهمان ایراد و کژیها را دارد(البته ابتدا باید بتوانند مدعا خود مبنی بر اینکه ماکان خود را به عنوان نماینده ندا،جنبش سبز ،مردم ایران و .. معرفی کرده ثابت کنند )
۲ -بعد بگویند که مورد دوم هیچ اشکالی ندارد.

موافق نیستید ؟در حالی که لینکهایی که یکی پس از دیگری می آید جملگی بر "محکوم کردن سفر«ماکان»به اسراييل" دلالت دارد و حتی این اقدام هماهنگ را "خودجوش"،"زيبا"و"غرورآفرين" برای سبزها می خواند.طرفه آنکه اشکال عمده دوستان به این است که چرا ماکان خود را سفیر صلح "مردم ایران " خوانده اما خودشان به نمایندگی از همه سبزها این اقدام را "تصويري زيبا وغرورآفرين ازاستقلال طلبي وآزادگي سبزها" خوانده و خود را نماینده همه سبز ها گرفته اند.
آیا برای اسراییل و فلسطین بر خلاف جمهوری اسلامی صلح نمی خواهید؟نمی خواهید جنبش سبز پیغامی به دیگر مردم جهان در این باره بدهد؟نگرانی از برداشتهای نادرست جمهوری اسلامی باید سبب سانسور خودمان شود؟
نگران جمهوری اسلامی هم نباشیم دیگر دروغی و بیشرمی بزرگتری هم مگر میتواند در حق ندا انجام دهند؟ مگر پیش از این هم نمی گفتند که کار اسراییل و که و که بوده؟مگر نگفتند بازیگر بوده، که نمایش بوده، که فلان و بهمان بوده؟مگر حتا از قبرش وحشت ندارند؟ مگر مادر دردمندش را آزار نداند؟آیا ما پیش از این، سفر این و آن به نقاط ممنوعه جهان از نظر جمهوری اسلامی را به دیده تردید و تهدید و تهمت دیده ایم یا آن را حمل بر جلای اجباری وطن و ظلم مضاعف جمهوری اسلامی کرده و حتا پا فراتر نهاده در رساندن پیغام و حرف و تصویر این افراد هم کوشیده ایم؟بایسته نیست که اگر این بار اعتقادی به آن نداریم،حد اقل از کنار آن بگذریم و به جای آنکه قضاوت در باره افراد را به روزمرگی بکشانیم، اصل را بر پاکی گذشته و داوری نهایی را زمانی انجام دهیم که واقعن خیانتی از کسی ببینیم؟ما و جهان باید حرمت ندا و ندا ها را پاس داریم که میداریم وگرنه جمهوری اسلامی یا خ.ر یا ا.ن و قاتلین ندا مشروعیتی ندارند که پیگیر نظرشان باشیم.
جهان امروز جهان تک رایی نیست ما به دیگران هم نیاز داریم وقتی قدرتهای بزرگ منافع یکسان با مردم ما ندارند، تنها روزنه استفاده از افکار عمومی این کشورهاست که امروزه قدرت بزرگیست. باید این افکار را بیش از پیش متوجه خودمان کنیم.حتا در تظاهرات هایمان میتوان پلاکاردهایی به زبانهای دیگر حمل کرد که نشان دهد مردم ایران خواهان دستیابی به بمب اتم نیستند، که برای تمام دنیا صلح میخواهیم، که برای اسرایئل و فلسطین صلح میخواهیم و کار آنها را به آنها باید واگذار کرد و نکاتی از این دست.یعنی همان جنبه و وجه دوم عمل ماکان که شوربختانه به آن می تازند .

پا نوشته ها :
۱- http://shahrvand-tahlilgar.blogspot.com/2010/03/blog-post_23.html

امشب و پس از نوشتن این مطلب متوجه شدم که مادر ارجمند و خواهر محترم سرکار خانوم ندا آقا سلطان با بی بی سی مصاحبه کرده و نکاتی جالب را ذکر کرده اند .لینک مطلب در بی بی سی را می توانید در اینجا ببینید .

مصاحبه با ماکان توسط بی بی سی را هم از اینجا می توانید بشنوید
http://www.bbc.co.uk/persian/radio/2010/03/100325_caspian_makan.shtml

سه‌شنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۹

مرغ آزادی



باز این روزها دلم گرفته از فوج فوج این همه هرزه سیاسی که هر چه بیشتر بدان می نگرم کمتر کرانه ای و نشانه ای از پایانشان می بینم.این همه مدعی بدصدا تریبون به دست و یک ملت با یک دنیا حرف اما بدون هیچ ابزاری برای بیان.کاش تنها یک بار،تنها یک بار مرغ بلند پرواز آزادی با گلوی خونین و خراشیده اش خواب مرگ گونه مام رنجور میهن رابا سرودی تازه بشکند.افسوس که از پس این همه زمان، هنگامی که یک بار آنهم تنها نیم مصرع و اولین بار برای ایران خواند،که نه این و نه آن تنها ایران،که استقلال و آزادی برای ایران،به سد گونه دام و داغ و درفش رانده شد که بعد از سی سال سکوت مرگ، در حالی که هزار هزار سی مرغ بود، باز هم دعوت به خموشی شد تا تنها بماند.کاش باز هم این مرغ،سینه آسمان بشکافد و بخواند و بخواند و بخواند؛این بار تا همیشه

جمعه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۸

نوروز و آرزوی آزادی همه زندانیان سیاسی دربند رژیم



در آستانه نوروز باستانی و این بهار دلکش، زیباترین و بهترین آرزوهایم را هدیه میکنم به آقای مجید توکلی دانشجوی آزاده و دلیر مرد دربند و یکی از سرمشق های جنبش دانشجویی ایران زمین و همچنین مادر و خانواده گرامیشان.مجید جان،بردارم، بهارت مبارک و به یادت هستیم.

چهارشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۸

نشانه بسیار بزرگ خدا




خبری از مجله تایم[1] :
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی نوروز را بی اساس و سطحی خواند و مسلمانان را از آن برحذر داشت
بعد از خواندن این فتوای مکارم چیزی به ذهنم رسید.دوستان،به جای جستن مفاهیم پیچیده و رفتن به سوی فلسفه های شگفت و خواندن هزاران برگ از تاریخ،گاهی واژه های دور و دراز و گنگ عربی (برای یک پارسی زبان) را به زبان خودمان ترجمه کنید. برای نمونه "آیت الله العظمی" می شود" نشانه بسیار بزرگ خدا" میبینید که نتیجه پوچ و خود به خود خالی از هر معنایی هست. (نظیر آیت الله العظمی ناصر ابوالمکارم شکرفروش و بسیاری دیگر)
نمونه ای از فتواهای عمقی و اساسی و منطقی " نشانه بسیار بزرگ خدا"، ناصر ابولمکارم شکر فروش را هم میتوانید در این جا ببینید :

http://makaremshirazi.org/persian/masael/masaleTxT.php?id=3964

پا نوشته ها :

[1]http://www.time.com/time/world/article/0,8599,1972786,00.html

[2]http://balatarin.com/permlink/2010/3/17/1985761

شنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۸

گل ونوشه

خبر بمو مازندرون بهاره ..................گل لاله ته وسه بی قراره
اشاره بهیرم ته کرده کاره .................زیارت هاکنم هامت راه ره
گل ونوشه عاروس ویشه.................. کیله او شوره تره نکوشه

کمین دیم گل انار ره مونه.................. کمین گل لاله بهار ره مونه
کمین حرف دل قراره مونه................ کمین بهار مه جان یار ره مونه
گل ونوشه عاروس ویشه.................. کیله او شوره تره نکوشه

عجب بو دکته ملک و ملا ره.............. عجب سو دکته یور هوا ره
تیناری نیشت بیمه دوشتوره پاره.......... خبر بیارده بلبل نو بهاره
گل ونوشه عاروس ویشه.................. کیله او شوره تره نکوشه


پانوشته ها:

گوش سپردن به آهنگ گل ونوشه:خواننده ابوالحسن خوشرو

 ابوالحسن خوشرو 

پادکست مازندنومه

یه عکس بهاری از مازندران (سواد کوه )