چهارشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۹

پیشینه ای از دو شعار " استقلال آزادی جمهوری ایرانی" و "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" و دو گروه عمده مخالف با آن



دولتها و ملت های اسراییل و فلسطین درگیر خشونت دوطرفه نابهنجاری گشته اند که شوربختانه دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد به ویژه آنکه گروههائی تند رو و تروریستی فلسطینی همواره با فراهم کردن سوخت آتش این خشونتها ادامه آن را تضمین می کنند. گروههایی مخربی که شوربختانه حمایت های همه جانبه و آشکار جمهوری اسلامی از آنهاهزینه های زیادی برای مردم میهنمان به بر آورده است.از آن سو در لبنان،گروههای مسلح مورد حمایت جمهوری اسلامی که گستره فعالیت های نابخردانه شان تنها به حرکت های تروریستی محدود نبوده بلکه تا کمک به رژیم جمهوری اسلامی در کشتار و شکنجه و سرکوب هم میهنانمان هم می رسد،آتش این خشونتها را بیشتر دامن میزنند و متقابلا به بروی کار آمدن گروهاهی تند رو و نابخرد مشابه در اسراییل کمک می کنند.شوربختانه در این بخش هم حمایت های آشکار و غیر قانونی جمهوری اسلامی از این گروههای لبنانی هزینه های زیادی برای مردم میهنمان و ایران به بار آورده است.این هزینه ها که سی سال است بر ما تحمیل میشود و امروز به ویژه در زمانی که ایران ما دست به گریبان فقر و بیکاری و مشکلات کمر شکن است، به اوج رسیده و سبب شده تا مردم در اعتراضات یک سال اخیر شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" را سر دهند شعاری که هرکسی که ذره ای با فضای جامعه آشنا باشد می داند که هدف آن تکذیب محنت و مشقت سایر ملتها توسط ملت محنت دیده ما نبوده بلکه می خواهد تا ضمن پای فشردن بر این حقیقت قدیمی که "چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است "،پایان دخالت پر هزینه جمهوری اسلامی در امور فلسطین و لبنان را هم به چشم ببیند(چیزی که از قضا به سود مردم فلسطین و لبنان و اسراییل و همه منطقه هم خواهد بود).

از سوی دیگر مردم در برابر معجون تهی از معنی "جمهوری اسلامی"، که امروز بعد از ۳۱ سال براستی دیوی مهیب از آن سر برآورده(چنان که دیر باورترین افراد هم آن را آشکارا به چشم می بینند)، واکنشی نشان داده اند و "جمهوری ایرانی "سر داده اند. نه از آن رو که ترم و واژه "جمهوری ایرانی" مطابق با آخرین کتابها و مقالات و مطالعات علوم سیاسی و یا دقیقترین نکته سنجیهای علوم اجتماعی است بلکه بدان سبب که آخرین دغدغه حکومت کنونی "جمهوری اسلامی" را "ایران" و "ایرانی" دیده اند و هر چه از او دیده اند، پیگیری اهداف و ایدوئولوژی های ناپاک حکومت "جمهوری اسلامی" بوده و نه ایران و ایرانی.هم از این رو خواستار استقلال و آزادی و داشتن میهنی که به راستی متعلق به جمهور مردم ایران است (و نه تنها از آن خودیهای هم سفره ای) شده و یکسره در واکنش به "جمهوری اسلامی" شعار "استقلال آزادی جمهوری ایرانی" سر داده اند که البته اساس حکومت کنونی را زیر سوال می برد.

و اما بعد؛ یکی از ابزارهای سخن گفتن جمعی(به ویژه وقتی که حزب و روزنامه و مدیا در اختیار نداشته باشید و با حکومتی فاشیستی روبرو باشید،) "شعار" است. در هنگام اعتراضات،هنگامی که در داخل مردم شعارهایی نظیر" استقلال آزادی جمهوری ایرانی" و یا "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" سر دادند، دو گروه به شدت با آن مخالفت کردند.

گروه اول خود حکومت جمهوری اسلامی بود تا آنجا که خامنه ای به شدت به آن تاخت و نصرالله از حزب الله لبنان نیز این شعار را دارای اثرات منفی زیادی برای حزب الله دانست.

گروه دومی که به شدت با این دو شعار به مخالفت برخاستند،اصلاح طلبان و نیز آقایان موسوی و کروبی بوده اند تا نجا که آقای موسوی برخلاف آنکه گاهی خود یا اطرافیان ایشان او را "همراه " و نه "رهبر" جنبش سبزمی خوانند ،این بار آشکارا و تمام قد در نقش یک رهبر تمام عیار این دو شعار را ممنوع دانسته و حتا محدوده و چارچوب شعارها و خواسته های آتی جنبش سبز را با صدور یک بیانیه جدید و با پای فشردن بر جمله ای قدیمی از خمینی یعنی "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر "مشخص کردند، جمله ای که کمترین میزان سنخیت را با خواسته های غالب مردم و شعاردهندگان داشت. همچنین آقای کروبی در بیانیه تصویری که پس از ۱۳ آبان دادند بیان کردند که یکی از هدفهای ایشان برای همراهی مردم در قسمتی از مسیر این بود که مواظب باشند شعار انحرافی داده نشود(که منظورشان همان شعارهایی نظیر " استقلال آزادی جمهوری ایرانی" و یا "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" می باشد)
سخنان افرادی نظیر مهاجرانی هم در این مورد و نیز بی ادبیهای آشکار خاتمی در واکنش به این شعار در آن جمله معروف که "حالا بر فرض کسي و جرياني و گروه کوچکي، غلطي کرده ..." نیز در نوع خود جالب بود.

این واکنشها از جمله آخرین آن که دروغگویی و تحریف آشکار کدیور در مورد این شعار را نشان میدهد ،آشکار میکند که نخست آنکه با از دست رفتن این شعارها چه عقب گرد بزرگی در حرکت مردم رخ داده و دوم آنکه با توجه شدت واکنشها به شعار " استقلال آزادی جمهوری ایرانی"و "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" باید این شعار را ورای خطوط قرمز آن دو گروه گفته شده دانست، چیزی که آشکارا در تقابل با خواست مردم قرار دارد .

پنجشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۹

یک سخنرانی از خاتمی: اظهارات عجیب و خلاف واقع محمد خاتمی در مورد لیبرالیسم و نقش خامنه ای و سران نظام در حوادث اخیر و استقبال برخی از دوستان سبز از آن(بخش نخست)


پایگاه خبری فراکسیون خط امام مجلس «پارلمان‌نیوز»،سخنرانی از محمد خاتمی در ۲۵ خردادماه در دیدار با اعضای شورای مرکزی سازمان جوانان و دانشگاهیان حزب اعتماد ملی دیدار منتشر کرد[1] که از آن بسیار تمجید شد و حتی "انتقاد شدید به حکومت" نام گرفت [2].درباره خاتمی بسیار سخن گفته ام و نمی خواهم دوباره سخن به درازا بکشد اما حقیقتن این سخنرانی آنچنان سرشار از دروغ و اطلاعات غلط است که گمان کردم باید چند خطی در مورد آن بنویسم.
فرازهایی از این سخنرانی چنین است :

- راهکار این است همه با هم با داوری قاتون اساسی و معیارهایی که امام گفت نه با تفسیرهای نا به جا کار را انجام دهیم، متاسفانه بعد از امام جای قواعد و استثناها عوض شد!انصاف دهید این دروغ نیست ؟قواعد دوره "امام " آقای خاتمی چه بود و استثناهای امروز چیست؟آیا کشتن مخالف (آن هم به شکل دسته جمعی ) قائده دوره "امام "نبود؟"معیارهایی که امام گفت " چه بود که خاتمی رویای بازگشت به آن دوران را دارد؟

- ما افتخار این را داریم که انقلاب ما عرضه کننده یک نظام مردم‌سالار وفادار به معیارهای اسلامی و دینی در جامعه بوده و هست و این جمع بین مردم‌سالاری و دین داری از ابتکارات نظام ما بود و حاصل آن هم جمهوری اسلامی بود.
آیا اینگونه بود؟ من از این مورد که این انقلاب و جمهوری اسلامی تا چه میزان پایبند "معیارهای اسلامی و دینی" بوده میگذرم اما آیا سر سوزنی مردم‌سالاری در پیشینه این نظام می توان دیدی؟آیا ترکیب ناموفق مردم سالاری و ولایت مطلقه فقیه و حکومت به نام دین از ابتکارات این نظام بوده یا از خطاهای اساسی آن؟

- بزرگان کشور و مملکت که دلشان برای امام و انقلاب و خط امام می‌سوزد باید توجه داشته باشند که زیان بزرگ آنجایی متوجه نظام و امام و کشور است که اگر کسی دلش می‌سوزد باید متهم بشود به همه اتهامات، دروغ و تهمت! آزادانه نسبت‌های عجیب و غریب به چهره‌هایی می‌دهند که سر تا پای زندگیشان علاقه‌مندی به انقلاب و ایران و امام بوده است.در دو جمله هفت بار امام و انقلاب و خط امام و نظام؛پس مردم چه شدند؟اگر کسی دلش تنها برای ایران بسوزد و نه امام و انقلاب و خط امام و نظام چه ؟

- اگر کسانی مخالف مدیریت موجود در کشور هستند و می‌گویند این مدیریت با معیارهای انقلاب اسلامی و خط امام (ره)سازگار نیست ...
آقای خاتمی آیا موقعی که ایران (به گمان شما) در خط امام بود ،مشکلات کنونی نبود؟یا چون شما هنوز از دایره قدرت بیرون نیفتاده بودید مشکلی با آن نداشتید؟


- معتقدیم که اسلامی که امام نماینده آن بود با مردم سالاری سازگار بود
چرا دروغ میگویید ؟اسلام ولایت فقیهی خمینی چه تناسبی با مردم سالاری دارد ؟


- بنده مطمئنم رهبری و رده‌های بالای مملکت هم این روش‌ها را نمی‌پسندند
چرا دروغ ؟پس چگونه ممکن است در خیابان مردم مرگ بر خامنه ای سر دهند؟چه کسی در این میانه دروغ میگوید آقای خاتمی؟آیا واقعن همانطور که خاتمی میگوید "رهبری و رده‌های بالای مملکت" (خ.ر و ا.ن و لاریجانی رییس مجلس و لاریجانی رییس قوه قضاییه و رییس سپاه و فیروز آبادی و جنتی و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و بسیاری از نمایندگان مجلس یا ...) این روشها را نمی پسندند؟پس دیگر منظور از رده های بالای مملکت چیست ؟


- این جریان خیلی ساده همه ارزش‌ها و سرمایه‌ها، امام، انقلاب و رهبری را در مسیر هدف خاص بکار می‌گیرد و طوری وانمود می کند که انها تجسم امام، رهبری و اصل انقلاب هستنآقای خاتمی شما در"رهبری" که مستقیما دستور کشتار میدهد چه "ارزشی" دیدید که مجیز آن را می گویید ؟

- متاسفانه سبب شده‌اند نسل جوان ما کم کم تردیدهایش نسبت به حادثه معمولی موجود در جامعه را سرایت به اصل نظام بکند و همین مساله زمینه‌ساز سوء استفاده کسانی شود که اصل انقلاب و نظام و ایران را نمی‌خواهند.
چرا متاسفانه؟چرا اصل انقلاب و نظام را به ایران پیوند می زنید و این دو را یکسان می گیرد ؟مردم و ایران و ایرانی و میهن و ... پیش از شما و این نظام و انقلاب بوده اند و همیشه هم خواهند بود.چه تاسفی در این میبینید ؟ این تمامیت خواهی نیست ؟

- ما نمی‌توانیم با حربه فاشیسم به جنگ لیبرالیسم برویم
اصلن چرا میخواهید با لیبرالیسم و آزادی بجنگید؟
لیبرالیسم میگوید :

Liberalism (from the Latin liberalis, "of freedom") is the belief in the importance of liberty and equality. Liberals espouse a wide array of views depending on their understanding of these principles, but most liberals support such fundamental ideas as constitutions, liberal democracy, free and fair elections, human rights, free trade, secularism, and the market economy. These ideas are often accepted even among political groups that do not openly profess a liberal ideological orientation.

یا
لیبرالیسم به آرایه وسیعی از ایده‌ها و تئوری‌های مرتبط دولت اطلاق می‌شود که آزادی شخصی را مهم‌ترین هدف سیاسی می‌داند. لیبرالیسم مدرن در عصر روشنفکری ریشه دارد. به صورت کلی، لیبرالیسم بر حقوق افراد و برابری فرصت تأکید دارد. شاخه‌های مختلف لیبرالیسم ممکن است سیاست‌های متفاوتی را پیشنهاد کنند، اما همه آن‌ها به صورت عمومی توسط چند قاعده متحد هستند، از جمله گسترش آزادی اندیشه و آزادی بیان، محدود کردن قدرت دولت‌ها، نقش قانون، تبادل آزاد ایده‌ها، اقتصاد بازاری یا اقتصاد مختلط و یک سیستم شفاف دولتی. همه لیبرال‌ها -همینطور بعضی از هواداران ایدئولوژی‌های سیاسی دیگر - از چند فرم مختلف دولت که به آن لیبرال دموکراسی اطلاق می‌شود، با انتخابات آزاد و عادلانه و حقوق یکسان همه شهروندان توسط قانون، حمایت می‌کنند.

شما با آزادی چه مشکلی دارید؟

- فاشیسم از لیبرالیسم بسیار بدتر و خطرناکتر است
جز این است که کسی که دم از گفتگوی تمدنها میزد و بعد از 8 سال تکرار لاف "جامعه مدنی" سرانجام گفت مرادش "مدینه النبی" بوده ودر کمال شگفتی در پایان به صراحت خود را "تدارکچی" نظام خواند،هنوز معنای لیبرالیسم را نمیداند؟ و همزمان با رندی پنهان میکند که "رده‌های بالای مملکت" در نظام اسلامی مانند خ.ر و ا.ن و لاریجانی رییس مجلس و رییس قوه قضاییه و رییس سپاه و فیروز آبادی و جنتی و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و ...،خود آمران کشتارها و ریشه های محنت ایران ما هستند.
خاتمی تا کنون بارها جملات نابخردانه اینچنی (نظیر "ما نمی‌توانیم با حربه فاشیسم به جنگ لیبرالیسم برویم" یا"فاشیسم از لیبرالیسم بسیار بدتر و خطرناکتر است") گفته که نشان دهنده این است که کسی که به عنوان اندیشمند ترین فرد درون جمهوری اسلامی از او یاد می شود حتی با اساسیترین واژه های سیاسی آشنایی ندارد یا اینکه بدخواه و دورغگو هست و یا هر دو. به عنوان نمونه در جایی میگوید :

اصلاحاتی که ما می‌گوییم، از رواج سکولاریسم و افول دین در جامعه و اذهان و رفتار ایرانیان جلوگیری می‌کند.اصلاحات می خواهد شرایطی که باعث استقرار سکولاریسم می شود، به وجود نیاید.
که اوج کم اطلاعی و در عین حال بدخواهی شخصی را نشان میدهد
[3]
آقای خاتمی روزی باید به حق حاکمیت مردم گردن نهید. روزی باید در این مملکت بی دین و دیندار یا بلوچ و کرد و ترک و فارس و ترکمن و لر و ... همه و همه برابر باشند.آنکه آزادی را با فاشیسم یکی میداند اما با جمهوری اسلامی که جان و مال و شرف انسان در آن به هیچ نمی ارزد،مشکلی ندارد و حامی اوست، از مدر انسانیت خارج است. نفرین همه آزادیخواهان جهان و روانهای پاک میهنم بر اندیشهای مجهز به سلاح و باتوم شما.


پا نوشته ها :

۱- این سخنرانی را از اینجا بخوانید.

۲- برای نمونه لینکهای مربوط به آن یکی پس از دیگری در بالاترین آمد،داغ شد ،از آن بسیار تمجید شد ، موضوع داغ زاده شد و کامنت از پی کامنت در تایید فرستاده شد.

۳- این همان سخنرانی است که خاتمی گستاخانه و بی پروا و آشکار (در اوج جنبش و قیام و محنتهای مردم ) در آن میگوید :

شعار اصلي "استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي" است
یا
اصل ولايت فقيه که در قانون اساسي است مورد قبول و احترام ماست
یا
حالا بر فرض کسي و جرياني و گروه کوچکي، غلطي کرده و خلافي گفته و ساختارشکني کرده، آيا منصفانه است بهترين دوستداران اسلام، انقلاب و مردم و امام متهم شوند که اين‌ها ضداسلام و ضد نظام‌اند؟ نخير!
یا
موضع ما مشخص بوده و هست؛ اسلام، انقلاب و جمهوري اسلامي

و عجیب آنکه برخی از دوستان سبز از این گفته ها حمایت میکنند