چهارشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۹

پایان

به گمانم به اندازه کافی گفته ام، دیگر هنگام خاموشی و گوش سپردن است. می روم تا شاید بیشتر بدانم، اندکی صبورتر شوم، تا شاید چند گره ای از زبان و قلمم بگشایم، تا شاید بهتر شوم...

دیگر در این وبلاگ، فرندفید، دنباله، بالاترین(البته چند ماهی است که آنجا نیستم)،ایمیلها و یکی دو جای دیگر نخواهم بود.این حسابها را اما پاک نمی کنم.برای غلبه بر وسوسه احتمالی بازگشت، از این ایده بهره می گیرم.

سپاس از رفیقانی که از آنها چیزها آموختم و پوزش از آنهایی که با زبان و قلمم آنها را آزردم. بدرود و پاینده ایران نازنین

سه‌شنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۹

برون رفت از گفتگوهای فرسایشی و حرکت به سمت تدوین استراتژی مبارزه به ویژه تظاهرات های خیابانی

کوتاه سخن آنکه چگونه از شدت این همه گفتگوی فرسایشی جناحها و دیدگاههای گوناگون خلاصی یابیم؟با به نتایج عملی نرسیدن این روش تظاهرات های خیابانی که برگزیده ایم، چه کنیم؟

نخست آنکه باید دانست یک دسته از گفتگوها باید به طور مستمر و همیشگی درباره خطراتی که آینده جنبش به ویژه بعد از پیروزی را تهدید میکند، به ناگزیر ادامه یابند و کار نظری بر روی آنها انجام شود. یک کار نظری خوب و مستند و نه تنها جمله های یک خطی و احساسی و غیره. حذف این گفتگوها اشتباهی اساسی است. گفتگوهایی در مورد آینده ایران،نظام آینده ایران، جایگاه حقوق بشر، سکولاریسم(هدف اولی بسیاری لائیسیته است )، مذهب، احزاب و گروههای درون جمهوروی اسلامی، اپوزیسیون، پیشینه افراد، "امام" و انقلاب و غیره. در هنگام گفتگوها باید بسیار دقت شود که به هیچ وجه حساب احزاب و گروهها با جوان سبزی که در خیابان به زیر باتوم هست، یکی نشود و با او که هسته و مغز تمام این گفتگوهست، با نهایت احترام و منطقی برخورد شود. توصیه من به همه ما این است که پشتیبان حرکت سبز مردممان باشیم، بر گونه و بازوی جوانی که زیر باتوم حق را فریاد میزند بوسه زنیم و در عین حال بدانیم که بیان خواسته های خود به طور گویا نه تنها تضعیف نهال جنبش سبز نیست، بلکه تکیه و کمکی برای این نهال است مگر اینکه بخواهیم این جنبش را تنها به یک نوع دیدگاه فرو بکاهیم و سپس همه را ملزم به پیروی از آن کنیم.که بله در آنصورت نداشتن "وحدت کلمه "و "پیرو مطلق نبودن" و "ذوب" نشدن ،تضعیف خواهد بود.

دوم آنکه دسته دیگری از گفتگوها باید درباره طرح و هدف استراتژی مبارزه باشد. همه ما به اشتباه تا کنون در مورد این بخش ضعیف عمل کردیم. برای نمونه گروههایی مثل اصلاح طلبان چون کج دار و مریز با مطالبات و تظاهرات و شعارهای مردم برخورد میکند و نمی خواهند خواسته ها رادیکالی و خارج از کنترل آنها و چارچوب جمهوری اسلامی شود، نه خود نتیجه ای به دست می آورند و نه این جنبش تا به کنون. آنها هم که مخالفند، برای مقابله با این شرایط تنها به گفتگوهای نظری روی آورده، خیابانها را فراموش میکنند. نتیجه این همه آن شده که جمهوری اسلامی در این دو سال یک سانت هم عقب نرفته ولو اینکه بسیار زخم خورده باشد. البته حتمن دچار ریزش، ضعف و زخمهای عمیق شده اما داستان عقب نشینی یا دادن امتیاز چیز دیگر است. عقب نشینی یا دادن امتیازی از جنس همان که در مثلن مصر از طرف دولت با آغاز اعتراضات رخ داد و به صورت نمایی رشد کرد تا رژیم از هم پاشید.

فشرده آنکه برای پرداختن به دسته دوم گفتگوها و اندیشیدن درباره روشها و استراتژی مبارزه و تظاهرات های خیابانی چند پیشنهاد کوچک دارم:

۱-احزاب درون جمهوری اسلامی نظیر اصلاح طلبان از امام و خانواده امام و آیت الله ها و آرمان انقلاب و غیره دست بر نمی دارند.از طرف دیگر برخی گروههای اپوزیسیون هم از خواست مردم جدا افتاده اند. از سوی دیگر برای خیلی ها به ویژه گروه بزرگی از جوانها اینها قابل قبول نیست. پس برای اینکه از شر گفتگوی فرسایشی درباره برخی افراد نظیر امام و آرمان انقلاب و خانواده امام و اینها راحت شویم، پیشنهاد من این است که در این مرحله از کنار این افراد رد شویم و بگذریم به این معنی که میتوان از کنار این افراد در این مرحله که هنوز جنبش به هیچ کدام از خواسته های خود نرسیده، گذشت یعنی نه حذف و نه رجوع به آنها و نظرات آنها و رسیدگی حتمی به پیشینه همه ما پس از استقرار دموکراسی. این نه حذف و نه رجوع در این مرحله یک توافق دو جانبه هست که اگر کسی نقض کرد باید واکنش نشان داد. اینجا در مورد این پیشنهاد بیشتر گفتم.

۲- پیشنهاد دوم در مورد پیوستگی تظاهرات هست و روشن کردن استراتژی مبارزه خیابانی. نظرم این است که بی برنامگی، تکرار اشتباهات، جوزدگی، خفه کردن انتقاد به بهانه اتحاد، شفاف نبودن اینکه کف خواسته های تظاهرات امروز چیست، این که چه کار میخواهیم بکنیم، مشخص نبودن مسیر و جزییات، برنامه چیست، اگه نقشه اول به تعبیری نگرفت آنگاه پلن ب چیست، فردای اعتراضات میخواهیم چه کار کنیم و در مورد اسیران و کشته شدگان چه پیش بینی انجام داده ایم. با این روش و با دادن هزینه های زیاد، هر بار جوانهای فعال بیشتری از دست می روند و به زودی یک یاس، سرخوردگی و بی عملی شدید به سراغ جامعه خواهد آمد.تمامی اشکالات این جنبش به خاطر نقض همین بند است وگرنه تا کنون با تظاهرات میلیونی خرداد،عاشورا و .. باید دهها گام جمهوری اسلامی را پس میزدیم یا آنکه شاهد اقبال را به تمامی در آغوش کشیده بودیم! کار اساسی و مدون و هماهنگی در این زمینه بسیار کم است اگر نگوییم هیچ است.

۳- در مورد روز تظاهرات که باید چند روز باشد و نه ماهانه یا هفتگی، یک گزینه پیش رو چهارشنبه سوری (برای مثال از سه شنبه تا پنجشنبه) هست. اینجا درباره طرح "چند روز شامل چهار شنبه سوری سبز" بیشتر گفتم.

۴- در مورد مکان اولیه و هسته اولیه تظاهرات، به گمان من هدف اولیه قرار دادن میدان آزادی اشتباه هست.این پیشنهاد من هست: به چنین منطقه ای در تهران فکر کنید

۵- در مورد روشهای سپاه و بسیج ووزارت اطلاعات برای بر هم زدن هسته اولیه تظاهرات، انتهای این مطلبی که پیشتر نوشتم را ببینید.

۶- در مورد اینکه خشونت چیست، مبارزه بدون خشونت چیست و دفاع از خود کدام است، در این مطلب توضیح داده ام.

۷- چرا در کنار همه شعارهایمان، فریادمان را به گوشه کارمندان ، کارگران ،زحمتکشان، معلمین و ... نرسانیم؟ چرا نگرانیمان برای آنها را نشان ندهیم و بیش از پیش ابراز نکنیم؟ که ایرانی برای همه میخواهیم، که دل نگران یکی از بزرگترین مشکلات مردم فقیر این آب و خاک ثروتمند هستیم. گرانی،فقر،فحشا،بیکاری،وطن فروشی و دزدی پول نفت و واگذاری آب و خاک و غارت منابع ایران توسط سپاهیان را بیش از پیش فریاد کنیم. می توان به هم میهنان بلوچ و کرد و لر و ترک و آذری و فارس و گیلک و مازندرانی و ... بیش از پیش نشان دهیم که دل نگران خستگیهای آنانیم. نشان دهیم که ایرانی برای همه میخواهیم.به شخصه بالاترین آرزوی من ایرانیست که در آن قوم فارس برای ستاندن حق مردم کرد چون سپند روی آتش بالا و پایین پرد و هم میهن ترک من دوشادوش خواسته های خود، پیگیر خواسته های ایرانی بلوچ باشد و همگی پیگیر خواسته های یکدیگر و ایران را برای همه بخواهیم.

حال هر کسی میتواند چیزی بر این چند مورد بیافزاید، هر کدام را بیشتر باز کند، اشتباهات را رفع کند و یا اینکه دوباره از نو طرح خود را بنویسد. اما پیشنهاد اساسی من این است که این مسیر را برگزینیم و مطالب اینچنینی را بیشتر بنویسیم. ما به یک راه سوم نیاز داریم. کسانی دارند کشته میشوند و نتیجه ای به دست نمی آید. این دیگر باید خط قرمز همه باشد.

پاینده ایران

به چنین منطقه ای در تهران فکر کنید

به چنین منطقه ای در تهران فکر کنید :

منطقه ای شامل سه یا چهار میدون کوچک که با خیابانهای نسبتن کوتاه به یک میدون متوسط ختم میشن.

۱-میدونهای کوچک حدود ۲ تا ۳ هزار و میدون متوسط ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر گنجایش داره.

۲- این خیابانهای نسبتن کوتاه بین این میدونهای کوچک و آن میدون متوسط، بیشتر از دو کیلومتر نیستند.

۳- تمام این خیابانها با فرعی هایی به هم وصل هستند.

۴- این خیابانها پر از برجها یا خانه ها یا مغازه ها هستند

۵-میدون متوسط، محل تلاقی چندین منطقه تهران و یا خیابان بزرگ و مهم است که بستن آن با یک شتاب نمایی، سبب ایجاد یک نقطه کور بزرگ میشه.

۶- ایده ال است اگر در این منطقه مراکزی مانند پاساژها، بیمارستان و دانشگاه باشد و پاسگاه نیروی انتظامی و بسیج و سپاه کم باشد.

۷-اون میدون متوسط آشکارا آزادی نیست!

به نظر من چنین منطقه ای یک نقطه ایده ال برای تشکیل هسته تظاهرات ها هست چون به نظر من پیشنهاد امتحان پس داده تجمع در میدان آزادی،اشتباه هست و جای تجدید نظر داره.

روش برهم زدن آهسته اولیه تظاهرات ها توسط سپاه و بسیج و وزارت اطلاعات:

(در تظاهرات ها)"همیشه ابتدا یه هسته تشکیل میشه و به سرعت شروع به رشد می کنه و از چند ده نفر به چند سد نفر و چند هزار نفر می رسه . تمام دستور العمل های اطلاعاتی میگن که اولین اقدام باید در دست گرفتن هسته آن تجمع در حال شکل گیری و در غیر این صورت نابودی اون باشه . اما اولویت اصلی در دست گرفتن هسته تجمع است . بسیاری (این بسیاری منظورم اکثریت نیست ، منظورم تجمع هایی که واواک موفق به نفوذ میشه) از کسانی که وسط مردم شعار می دن دقیقا کارشناس واواک هستند. به این طریق و به راحتی هم شعار های داده شده توسط اون گروه کنترل میشه، هم مسیر راهپیمایی به شکلی هدایت میشه که دو هسته به همدیگه نپیوندند و گسترشش محدود بشه."[1]
پس به هوش باشیم.

پا نوشته:
[1]این نظر کاربری به نام فاکس در بالاترین است که گفتگوهای زیادی در مورد هوویت او انجام شده است!