چهارشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۹

یادی از سپیده همیشه روشن ۱۸ تیر ۷۸


یادی از سپیده همیشه روشن ۱۸ تیر،روز روشنی که نفسهای به شماره افتاده نهال رنجور آزادی مام میهن،با آبیاری سرخترین خونهای روزگار،جانی تازه گرفت.یادی از پاک بازان ساده هم نسلی ام که نه از پرشمار پیران ایدوئولوگ پیش از خود که ایران را تنها آزمایشگاهی برای اثبات سوداهای خود می خواستند،نشانی داشتند و نه به مانند بسی از جوانان پراگماتیک و ماکیاولیستی امروز عکس پیر جماران در دست،شب زده و پریشان،نور را میجویند.آن زمان که مشت گرگ در لباس میش اصلاحات چی،از قهرمانان پوشالی امروزش بسی تهی بود.زمانه ای که هنوز حقیقت گم نشده بود. راهشان پررهرو و زنده تا همیشه تاریخ

یار دبستانی من
با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما
بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو
رو تن این تخته سیاه
ترکهٔ بیدادو ستم
مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما
هرزه تمومه علفاش
خوب، اگه خوب
بد، اگه بد
مُرده دلای آدماش
دست من و تو باید این پرده‌ها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه
یار دبستانی من...

هیچ نظری موجود نیست: