سه‌شنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۹

برهم کنش بین سکولارها و لائیک ها از یک سو و نو اندیشان دینی از سوی دیگر؛ تلاشی برای یافتن یک حلقه مفقوده

چکیده:
روند سکولاریزیسیون و لائیسیزاسیون در یک جامعه،آنچنان که غرب آن را طی کرده و ادامه میدهد، نه تنها نیازمند اندیشمندان سکولار از یک سو و نو اندیشان دینی از سوی دیگر است بلکه به نوعی بر هم کنش بین آنها نیز نیاز دارد. ضعف در مبانی نظری بین سکولارها و نو اندیشان به همراه فقدان این تعامل سبب کندی این روند خواهد شد. تعامل و برهم کنشی که شاید همان حلقه مفقوده زنجیره حرکت به سمت این روند باشد.در اینجا تلاش کرده ام متناسب با دانش ناکافی و توان اندک خود کمی این مساله را باز کنم.

معرفی:
مقاله ای با نام "نگاهی به “دمکراسی دینی” آقای سروش" از"حسن آقا میرزا" که به نقد سخنان سروش پرداخته، دستمایه این پست خواهد بود. به طور خلاصه پیش از ورود به بحث باید بگویم که با نویسنده این مقاله موافقم و با انتقاداتی که او به درستی به سخنان سروش وارده دانسته هم داستان هستم تنها سعی دارم تا دو نکته را به آن بیافزایم.

نکته نخست:سکولاریسم و لائیسیته
دو ترکیب در سخن سروش زیاد به کار رفته یکی "دموکراسی دینی" و دومی "سکولاریسم سیاسی"(که از قضا آقای حسن آقا میرزا هم بر روی این یکی صحه گذاشته).
نخستین پرسشی که از درون دو واژه "سکولاریسم سیاسی" برای من بیرون می آید، این است که ما چند گونه سکولاریسم داریم که اینجا در مورد نوع "سیاسی" آن سخن گفته می شود؟(به گمان من) این چنین "ترکیبی" نمیتواند درست باشد به ویژه اگر قول آنها که در مورد سکولاریسم و لائیسیته بیشتر میدانند را بپذیریم، دیگر هم آقای سروش و هم نویسنده مطلب هر دو در مورد این واژه ها به اشتباه افتاده اند. در نوشته "مقدمه ای کوتاه بر تفاوتهای سکولاریسم و لائیسیته"، تلاش کردم تا اندکی درباره این دو مفهوم سخن بگویم و برای مطالعه بیشتر منابعی معرفی کنم که میتوان به آن رجوع کرد.

نکته دوم:ترکیب نادرست "دموکراسی دینی"
از مطالب نظری در مورد سکولاریسم که بگذریم، با نویسنده در مورد "دموکراسی دینی"همدلم. مذهبی بودن نظیر مسلمان بودن با اسلام گرا بودن متفاوت است.تنها به فکر ملت و میهن بودن و منافع ملی را بر هر چیز دیگر محترم تر، مقدم تر،مشروع تر و سودمند تر دانستن گاهی آشکارا در تضاد با اسلام گرا(و نه مسلمان) بودن قرار می گیرد که خواهان لحاظ کردن برداشتها، پنداشتها و منافع مذهبی دوشادوش منافع ملی است و تلاش میکند تا "قانونی که منافات با قوانین قطعی دینی دارد به تصویب نرسد" و از این جهت سبب می شود هر دو از دست بروند. جمهوری اسلامی صورت به اوج رسیده همین منطق است.

نکته سوم:تعامل و برهم کنش بین سکولارها و لائیک ها از یک سو و نو اندیشان دینی از سوی دیگر
اما نکته ای اینجا باقی می ماند که به نظر من کمتر در مورد آن حرفی گفته می شود. ما در اسلام چیزی نظیر قدرت انباشته، متمرکز، اساسی،فصل الخطاب(!) و تا حدود زیادی بی رقیب نظیر کلیسای کاتولیک در گذشته را نداریم(نیروی مقابل لائیسیته) و در عوض با دهها نوع اسلام با بردهای متفاوت طرفیم(به گمان من در کشور ما البته اندکی وضع بهتر است). از این رو به نظرم بر همه ما که به دنبال سکولاریسم(و حتی خواسته درست و ورای آن یعنی لائیسیته) در ایران آشفته امروز هستیم، واجب است که ضمن نوشتن مقالاتی اینچنین و گوشزد کردن خطاهای امثال سروش و بستن راه انحراف در نطفه،موازی با آن، گوشه چشمی هم به آن نحله های فکری مذهبی که قرابت بیشتری با سکولاریسم و لائیسیته دارند هم داشته باشیم و منتظر جریان مذهبی نباشیم و خود در مورد تفاوت این جریانهای فکری مذهبی و تمییز دادن آنها هم گامی بر داریم (یعنی بال دوم فرایند سکولاریزیسون و لائیسیزم که کمتر به آن پرداخته شده). نتیجه این حرف که شاید در نگاه اول بسیار نظری و در خلاء به نظر برسد آن است که شاید پر بیراه نباشد که گاهی طرفداران سکولاریسم و لائیسیته، از بین آنها که خود را "روشنفکر دینی" می خوانند(به گمان من البته ترکیب نادرستی است)، به اندیشه او که دست کم تا حدودی نزدیکی بیشتری با سکولاریزیسون و لائیسیزم دارد و پیشروتر است، بپردازند و آن اندیشه را "اصل" بگیرند، تبدیل به مبنا و مرجع کنند، در برابر دیگران و سایر اندیشه های مذهبی آنرا "عمده" کنند، به آن اصالت ببخشند و آنرا رسمی کنند تا به این روند کمک گردد.

تنها برای نمونه میتوان از ۱-سروش، ۲-کدیور و ۳-خاتمی نام برد که دستی در سیاست و قدرت را دارند یا داشتند.باز تنها برای نمونه از بین همین جمع که نام بردم، میتوان با تحلیل گفته هایشان به چنین دیدی رسید که آن رویه و روندی که اشاره کردم، باید روی طرز فکر و اندیشه کدام یک از آنها انجام شود.

چنانکه از بین آنها شخصی مانند خاتمی به روشنی میگوید:
اصلاحاتی که ما می‌گوییم، از رواج سکولاریسم و افول دین در جامعه و اذهان و رفتار ایرانیان جلوگیری می‌کند.اصلاحات می خواهد شرایطی که باعث استقرار سکولاریسم می شود، به وجود نیاید
به بیان دیگر یک صف بندی و خط و مرز بسیار پر رنگ و بدون تفاهم با یک فرد سکولار(چه رسد به لاییک). کدیور در جدید ترین سخنانش، با بیان بهتر منطق خاتمی را رقیق میکند و میگوید که "نظام سکولار دموکراتیک ایده ال او" در ایران آزاد فردا چگونه است.هرچند که باز سخنان کدیور برای من سرشار از ابهام است و معنی بسیاری از آنها برایم روشن نیست.دو نمونه از آنها را اینجا میگویم:
"واضح است قانونی که از پشتیبانی اکثر عالمان دین برخوردار نباشد، از منظر ایشان و پیروانشان فاقد مشروعیت است"
منظور از عدم مشروعیت چیست ؟برای نمونه در نظر بگیریم که دولت سکولار ایران فردا، قوانینی وضع کند که در یک حکومت اسلامی یا بر اساس آموزه های اسلامی یا شیعی مناقشه آمیز و محل بحث و جدل و یا حتی مخالفت باشد. از امور روزمره نظیر اینکه هیچ پدر مسلمانی نمیتواند به اجبار بر سر دخترش یا شوهری بر سر همسرش روسری بر سر کند یا او را وادار به اجرای دستورات اسلامی کند، یا هیچ مسلمانی حق ندارد به بهانه توهین به دین و یا پیامبرش آزادی بیان را تهدیدی کند، گرفته تا امور اساسی تر نظیر اینکه یک بی دین و یا بهایی مانند مسلمانان "انسان" است.خوب فرض میکنیم این قوانین یا نمونه های آن از سوی "عالمان دین و پیروانشان فاقد مشروعیت" باشد.آیا این به آن معنی است که الف)آنها ضمن مقید بودن و اجرای این قوانین تنها به صورت دموکراتیک اعتراض میکنند و تا به نتیجه نرسیدن اعتراضات همچنان مقید به قوانین دولت سکولار خواهند بود یا آنکه ب)با تکیه به این "عدم مشروعیت" به زعم خودشان، تنها قوانینی که خود صلاح بدانند و آنها را بر اساس دین خود و نظر عالمان دین "مشروع" بدانند اجرا میکنند و از مابقی سرپیچی میکنند؟(به گمان من) ناگفته پیداست که وقتی میگوییم دولت سکولار ودموکراتیک، دیگر حالت الف حاصل است پس آشکارا منظور از این "عدم مشروعیت" در سخن کدیور باید گزینه ب باشد که به هیچ عنوان قابل قبول نیست و از امروز باید در مقابل آن ایستاد که فردا دیر است.(مثالها از اسلام انتخاب شده چون اکنون یک حکومت اسلامی در ایران بر سر کار است و نیز بزرگترین گروه مذهبی ایران مسلمانان هستند).

نمونه دوم: نظامی سکولار که احزاب متمایل به اسلام در کنار احزاب سکولار امکان تشکیل دولت داشته باشند...

۱-"احزاب متمایل به اسلام" چگونه تمایلی به اسلام دارند؟ این حزب متمایل به اسلام پس از به دست گرفتن دولت چه استفاده ای میخواهد از این "تمایل به اسلام" داشتن کند؟ قانونی وضع کند که بر اساس آموزه های اسلام است؟ به مسلمانان حقوقی ویژه اعطا کند؟ برای اسلام حقوقی خاص قائل شود؟ اگر بله پس دیگر اصولا این نظام اصلن سکولار نیست که بگوییم در "نظامی سکولار..." و اگر خیر پس این تمایل به اسلام داشتن دیگر به چه معناست؟
۲-آیا این تمایل به اسلام به معنی الف) "اسلام گرا" بودن این احزاب است(مخالف لائیسیته) یا ب) تنها به معنی آن است که اعضای آن مسلمان هستند(موافق لائیسیته)؟

اگر پاسخ سوال اول خیر و سوال دوم هم قسمت ب است پس دیگر اصولا منظور از این "احزاب متمایل به اسلام" چیست چه نیازی به ذکر این تمایل هست؟


امااینها در حالی است که سروش این همه را به جمله ای نظیر این می کاهد:

“دموکراسی دینی هیچ تفاوتی با دموکراسی ندارد و تنها چون مسئولیتش بر عهده دینداران است می توان نامش دموکراسی دینی باشد. در یک دموکراسی دینی حداکثر سعی می شود قانونی که منافات با قوانین قطعی دینی دارد به تصویب نرسد. این قوانین قطعی و ضروری در اسلام هم بسیار محدود هستند..."

که هرچند کافی نیست و خشتی کج است(!)، اما گامی به جلو است به ویژه آنکه نظریات پیشین او در مورد دخالت محممد در قرآن(که در نهایت به "خاکی کردن امر قدسی و روحانی" می انجامد ولو اینکه دقیقن همین معنی را هم ندهد!!) را هم به آن بیافزاییم. جملاتی که شنیدن آن از دو "روحانی" قبلی بسیار بعید است اگر نگوییم غیر ممکن است.

نتیجه گیری:
بخشی از این تعدیل نظرات و اصلاح خود که امروز در نظرات این افراد میبینیم، بی گمان از فشار جامعه، نیروهای روشنفکر و نیز اندیشه های سکولار ناشی شده(ولو اینکه آنها به این مطلب اعتراف نکنند!) و اکنون باید با تاکید بر آن روندی که در بالا اشاره شد، بال دوم این حرکت و فرایند اصلاح خود و تجدید نظر در اندیشه ها از سوی نو اندیشان مذهبی را فعال کرد و به آن شتاب بخشید یعنی عمده کردن، اصل گرفتن، مبنا و مرجع کردن، اصالت بخشیدن و رسمی کردن اندیشه آن بخش از نو اندیشان مذهبی که نزدیکی بیشتری با سکولاریزیسون و لائیسیزم دارد در برابر سایر جریانهای مذهبی.روندی که شاید همان حلقه مفقوده زنجیره حرکت به سمت سکولاریزیسیون و لائیسیزاسیون در ایران ما باشد.
این روند البته میتواند تبدیل به شمشیر دولبه ای گردد که باید در برابر آن هوشیار بود.امیدوارم که منظورم را رسانده باشم!

پا نوشته ها:
منابع و مراجع در متن با لینکی به رنگ آبی متمایز شده اند.

هیچ نظری موجود نیست: