چهارشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۹

انتقاد از خود را تبدیل به فرصت کنیم:در حاشیه انتقادهای تند احمد باطبی از ایرانیان خارج از کشور


کلیپی از آقای باطبی در بالاترین دیدم که لینک گذار با عمده کردن و درشتنمایی جمله ای از ایشان که میگفت "روی ایرانیان مقیم خارج نمی‌توان حساب کرد!" بحثهای فراوانی را زیر آن به راه انداخت. زیر آن لینک را مکان مناسبی برای برخی حرفها نیافتم و به دو نظر در اینجا و اینجا قناعت کردم و ترجیح دادم مطلب مستقل و کوتاهی را در مورد آن بنویسم.

و اما بعد؛
آنهایی که به ایرانیان خارج از کشور انتقاد یا حمله می کنند، چهار دسته اند که سه تای اولی را حمله مضر و نوع چهارم را انتقاد مفید میدانم:

۱-دسته اول را باید جمهوری اسلامی دانست که همواره تلاش کرده تا ایرانیان خارج از کشور را "هیچ" نشان دهد، بد گویی میکند، نسبت های ناروا میدهد و همیشه هم فراموش میکند که دسته بزرگی از این ایرانیها به خاطر بلایا و آزارهای جمهوری اسلامی ایران را ترک کرده اند. جمهوری اسلامی همواره با استفاده از همه امکانات و سرمایه گذاریهای پیدا و پنهان خود، کشتن و ترور مخالفان،تهدید خانواده آنها در داخل،تشدید اختلافات بین آنها و بالاخره چرب کردن سبیل غرب به این شکافها در بین ایرانیان خارج از کشور دامن زاده و تلاش کرده تا آنها را ناتوان کند نظیر مردم داخل.

۲-دسته دوم اپوزیسیون جعلی جمهوری اسلامی در درون ایران (بیشتر) و خارج از ایران(کمتر) است که به خوبی واقف است که بدنه اصلی و بخش عمده ایرانیان خارج از کشور نسبت به داخل ایران به علت دسترسی به اطلاعات بیشتر، دنیای آزاد، منابع اقتصادی بهتر و شرایط نسبی بهتر در آموزش و تحصیل پی به جعلی بودن این گروهها و احزاب برده اند و فرق ماهوی بین اینها با خود جمهوری اسلامی نمی بینند و هر دو را به یک میزان در بدبختی خود و خرابی ایران سهیم می دانند. این گروه شامل بخش بزرگی از اصلاح طلبان، آن دسته از اصول گرایان که به میانه رو معروف هستند، آن دسته از اسلام گرایان معروف به روشنفکران مذهبی، افراد به ظاهر مستقل و در واقع وابسته به خود جمهوری اسلامی که مانند سوپاپی همواره یکی به نعل و یکی به میخ میزنند، لابی ها،نفوذی ها و اپوزیسیون قلابی جمهوری اسلامی در خارج و نظایر آنها هستند.بدنه ایرانیان خارج از کشور دل خوشی از این گروه و اپوزیسیون خود ساخته درون جمهوری اسلامی ندارند و متقابلن آنها هم به شدت مخالف ایرانیان خارج از کشور هستند و به درستی به این نکته پی برده اند که در نظام ایده ال بدنه عمده و اصلی ایرانیان خارج از کشور برای ایران آزاد فردا، این گروههای درون جمهوری اسلامی جایگاه اساسی نمیتوانند داشته باشند.از این رو دوشادوش جمهوری اسلامی، به شدت مخالف حرکتهایی هستند که ریشه در بیرون از ایران دارند و حتی بیش و پیش از جمهوری اسلامی به هجو، هتک، تمسخر و به رسمیت نشناختن ایرانیان "خارج نشین خوش نشین"(!) و احزاب آنها می پردازند.

۳ - حمله برخی از گروههای اپوزیسیون خارج از کشور به برخی گروههای دیگر و به عبارت دیگر اختلافهای پوچ درون گروهی را باید دسته سوم دانست! اپوزیسیون واقعی جمهوری اسلامی خارج از کشور در قالب احزاب سیاسی، همواره از نقطه ضعفهایی نظیر نداشتن روحیه کار جمعی که ریشه در مسائل تاریخی دارد،عدم درک درست از مفاهیمی نظیر گوناگونی در عقاید و آزادیها، دموکراسی و پلولاریسم، پیش نیامدن با تحولات جهانی، دور نریختن ایدوئولوژیهای کهنه، همگام نشدن با محیط و مردم داخل ایران،حمله از جانب دو گروه قبلی که گفته شد و گوش نسپردن به انتقادهای دلسوزان (یعنی همان گروه چهارم که در ادامه خواهم گفت) صدمه دیده که از جمله این آسیبها مشغول شدن به خود و حمله به خود است!

۴- دسته چهارم را باید بخشی از مردم داخل ایران و نیز عده ای از ایرانیان خارج از کشور دانست که دلسوزانه از آن جهت که پتانسیل های به فعل در نیامده ایرانیان خارج نشین را می بینند، زبان به انتقاد می گشایند و به درستی از آنها تلاش و کار قوی سیاسی بیشتر را طلب می کنند امری که در سه دهه اخیر با کم و کاستیهایی همراه بوده. این دسته از انتقاد ها را نه تنها نباید تهدید خود دید بلکه شایسته است که به شدت از آن استقبال کرد و به اصلاح خود پرداخت و حساب این دسته از انتقادها را باید از سه دسته پیش به طور کامل جدا کرد.این بحثها شامل یک طیف وسیع از انتقادهای بسیار نرم گرفته تا نهیب زدن تند و خشن اما دور از بدخواهی را شامل میشود که به گمان و نظر من این فیلم و سخنان امثال باطبی ها را باید در این دسته اخیر قرار دارد و فراموش نکرد که هرچند به نظر ما با اغراق همراه است(به ویژه آنجا که تعداد ایرانیهای خارج از کشور که سالم و فعال هستند را "بسیار اندک" می داند) یا چندان دیپلماتیک سخن نمی گوید(!) ،اما کنه سخنش هم به هیچ روی یکسره بیراه و نادرست نیست. از یاد هم نباید برد که گاهی انتقاد تلخ و گزنده است هرچند از آنطرف هم شاید این گونه انتقادها هم نباید در دام انتساب و عمومیت دادن نقطه ضعفی به "همه"، تزریق یاس و چیزهایی از این قبیل بیفتند!

البته بسیار بسیار مهم و حیاتی است که از نظر دور نکنیم که بدنه چند میلیونی ایرانیان خارج از کشور نظیر ایرانیان داخل میهنمان، عضو حزب و گروه خاصی نیستند، به صورت حزبی فعالیت نمیکنند و تنها چند درسد آنها عضو احزاب قدیمی اپوزیسیون هستند. به گمان نگارنده بخش غیر سازمان یافته و خودجوش و جدای از گروه های سنتی این اپوزیسیون همواره بهتر از بخش سازمانی آن عمل کرده(باز نظیر داخل خود ایران و ایرانیان داخل)، اندکی با تحولات جهانی و نیازهای داخل کشور راه آمده و خود را به تحولات درونی ایران نزدیک کرده و لذا کمی به تفسیرهای بهتر و در نتیجه واکنشهای مناسب تر روی آورده به گونه ای که برای نمونه در نزدیک به این دو سال اخیر عملکرد های مثبتی نظیر حمایت از حرکت مردم در داخل کشور، پای فشردن بر مفاهیم استاندارد جهانی نظیر حقوق بشر، تلاش برای تبدیل شدن به تریبون و بلندگوی مردم داخل و الویت صدای مردم داخل به شعارهای خود و چیزهایی از این دست هم داشته است. دلایل زیادی را هم میتوان برای چرایی این رخداد بر شمرد که باز به گمان من دو تا از مهمترین آنها را میتوان مهاجرت جوانانی از نسل دوم بعد از انقلاب به خارج از کشور و دیگری کمک گرفتن و استفاده از کاتالیزور حوادث اخیر دانست.هرچند امروز این خون تازه چندان زیاد یا قوی نیست اما امید است که ادامه این روند سبب سر و سامان گرفتن و شکل دادن به این بخش نوپا و غیر سازمانی اپوزیسیون شود و سرانجام از دل آن هم سازمانها و احزاب جدید مترقی تر پدید آید امری که تا کنون محقق نشده و یکی از راههای دستیابی به آن انتقاد از خود و اصلاح ضعفها و تقویت نقاط قوت است.


آنچه که به نظر من ارزشمند است نقد خود و حرکت رو به جلوست. همواره زایش و بالیدن و از نو قد کشیدن دردهایی هم به همراه دارد.به گمان من با آنکه برخی کاملن بر طبق انتظار، ممکن است از این سخنان و انتقاد ها حتی جشن بگیرند، اما به هیچ عنوان نباید هراسید چنانچه برای نمونه علی رغم این مساله، بحث های مفیدی هم زیر همان لینک شد و از طرف دیگر به گونه ای حتی آن تیتر و توضیحات هم نتیجه ای عکس داد!

هیچ نظری موجود نیست: